همه ی سنگ های جهان را
به پنجره ای می زنی
که شیشه ندارد.
اسمم را بخوان
اگر شکستن
خیال تو نیست.
"شیدا نوذری"
----------------------------------------------------------
دفتر عشق:
در آغوشم بگیر
بگذار گرمی دستت را حس کنم
و مرا ببوس تا با هر بوسه ات به آسمان پرواز کنم
نگاهم کن و التماسم را در چشمانم بخوان
قلبم به پایت افتاده است
لرزش دستانم و سستی قدمهایم را نظاره کن
تنها تو را می خواهم
بگذار در نگاهت غرق شوم
و بگذار در آغوشت بخواب روم
"منبع: نت"
تو به زندگی
میمانی
!
به نوشیدن
جرعهای آب در فاصلهی دو رؤیا !
به بوییدن
عطرِ یکی نامهْ پیش از گشودنش !
به سلام هر
سپیدهدم
!
به فرونشاندن
عطش اطلسیها
!
به زنگ بیهنگامِ
تلفن ،
با خبری
گوار یا ناگوار
!
...
"یغما گلرویی"
در پیاله ای
به رنگ چشمان تو
غرق خواهم شد.
فردا
در ساحل پیالهی خواب
ریشه خواهم داد.
تو خواهم بود...!
از: کیکاووس یاکیده
معشوق من
با تو به هیچ کجا نخواهم آمد
اینجا گربه ایست محتاج من
بگو چگونه حرف رفتن میزنی
وقتی با خبری که شبها
برادران وزارت عشق
با صدای من به خواب می روند
آنهنگام که باتو
عاشقانه ی فروغ میخوانم
اصلا فکرت چگونه به رفتن است
وقتی از گامهامان در مسیر ترقی خواهی،باخبری
زمانیکه میدانی در این خاک ماندن هر سال
پانصدوچهل هزار تومان از پولهای مسروقه ات را باز میگرداند
و یا شجاعت بازخرید اوراق مشارکت دولتی و خرید دلار
مشتی اساسی است بر پالان خر
معشوق من
ما در این مسیر تنها نیستیم
همراهانمان هزاران مرد کُردند
که شناسنامه ی دخترانشان را به فاطمه میگیرند
و در دل روژانند دلبرکانشان
و هزاران زن تهرانی
که پرچم های اعتراضشان
کاکل های مش کرده و شلوارهای پاره ایست
که همجنسان سیاه پوش چون شلوارهایشان را
غرق خشم میکند
و حتی ته کوچههای بن بست سیگار میکشند
و اینجا پر است از بچههای معصوم لواشک فروش در مترو
که وقتی اجناسشان را به جرم ندادن مالیات میگیرند
به اشکی سوزناک، همه را به لعنت دولت وا میدارند
باورت نمیشود اما زنها
از این که بیحیا شوند نمیترسند
و کلم به سری را که در شلوغی مترو
به کابین راننده خزیده است، مادر فلان خطاب میکنند
من، حتی مردی را می شناسم
که جریمههایش را پاره میکند
و هنگام فروش ماشینش
با پرداخت جریمه های یکجای دو برابر شده
پاره می شود
اینجا پر است از مردمان هوشمندی
که برای ضرر زدن به نظام
بنزین مانده در کارتهای سوختشان را مصرف نمیکنند
و بنزین آزاد هفتصد تومانی می خرند
تا وقت از راه رسیدن بنزین هزار تومانی
بنزین چهارصدتومانی در خورجین داشته باشند
معشوق من
اینجا تمامی مردم
به وقت قضای حاجت
مبارزان سیاسیاند
و هنوز با گرانی دلار و ابسولوت و نایابی سیگار بی برچسب
با عرق سگی و سیگار برچسبدار،
مست میکنند
و نا مرغوبی عرق و سیگار را
با خمیر چیپس و ماست موسیر
به عنوان والاترین اقدام سیاسی
قِی میکنند
مبارزات سیاسی مردم، بی محاباست!
باور کن رفیق
اینجا یک مستراح عمومی است
با مردم و سیاستمدارانی
که به اسهالی تاریخی، دچارند
بابا لنگ دراز عزیزم
لطفا گاهی خودت را به نفهمیدن بزن
و بگذار دوستت بدارم...
"برگرفته از رمان بابا لنگ دراز / نوشته جین وبستر"
(متن کامل در ادامه مطلب)
+ جین وبستر (به انگلیسی: Alice Jane Chandler Webster) (۱۸۷۶ - ۱۹۱۶) بانوی رماننویس و نمایشنامهنویس آمریکایی بود.
-----------------------------------------------------------
+ دانلود ترانه زیبای "رنگ بوسه" با صدای "خانم راز" و همخوانی حامد، از آلبوم "راز"، سال انتشار: 1389
باید اشاره کنم که خانم راز همان خواننده ترانه معروف "شهزاده قصه من" هستند که 2-3 سال پیش به نام گلشیفته فراهانی و شهاب حسینی منتشر شده بود!
ادامه مطلب ...
خیال می کنم
پشت در ایستاده ای و در میزنی
اینقدر این
در کهنه را باز و بسته کرده ام که لولایش شکسته است
لولای شکسته
در را عوض میکنم
انگار کسی در
میزند
در را باز می
کنم و در خیالم تو را می بینم که پشت در ایستاده ای
می گویم :
بانو خوش
آمدی
ولی تو نیستی
پشت در
تنهاییست
در را می
بندم و باز دوباره باز میکنم
ولی هنوز هم
نیستی
اینقدر باز
میکنم و می بندم که لولای در دوباره می شکند
کاش می آمدی
می دانم چشم
خسته ام بسته خواهد شد
قلبم خسته ام
خواهد ایستاد
ولی تو
نخواهی آمد
بانو
بانو
بانو جان
تا آخر عمر
فقط همین خواهد بود
من و در و
لولای شکسته
و حسرت دیدار
تو
فقط همین
از: کیکاووس یاکیده
--------------------------------------------------------------
چرا درخت
نباشم ...
وقتی
تو
در من
اینهمه پرنده
ای؟
ذهنم
پُر از لانه
هایی است
که برای تو ساخته
ام !
"کامران
رسول زاده"
از کتاب: «فکر کنم باران دیشب مرا شسته, امروز توام»
توجه: وبلاگ "کوچه باغ شعر" هیچ کانالی در تلگرام ندارد.
سایت "کوهنوردی، نشاط زندگی" (نیما اسماعیلی)
معرفی مسیرهای کوهنوردی و گردشگری تهران و ایران
چشمان مردی که تو را گم کرده
از زمستان می آید
نمی داند
شادی پرواز پرستوها
در آسمان بهار
از چیست!
از: کیکاووس یاکیده
---------------------------------------------
+ اینروزها تب کیکاوس یاکیده به شدت داااااااااااااغ است! و این از سرچها، مراجعات و کامنتهای [خصوصا] خانمها در وبلاگم به خوبی محسوس است. :)
از حق نگذریم، واقعا بازی ایشون در سریال هوش سیاه، قوی و دوست داشتنیه. دست مریزاد آقای یاکیده
تمام این مسافرخانه
از عطر دستهای تو
پر خواهد شد
دهان اگر باز کند
این چمدان.
هیچ کس
دگمههای مرا
باز نکرده
بود
جز تو
که می بستی و
باز میکردی
نمیدیدی
دگمهی آستینت
به یقهام
دوخته شده
و نگاهت بر
لبهام
دال یادم
رفته بود یا میم؟
بوسیدن که
یادم نمی رود
عشق من!
"عباس معروفی"
بی سر
خواب تو را می بینم
بی پر
به بام تو می پرم.
انگور سیاهم
به بوی دهان تو شراب می شوم.
"شمس لنگرودی"
باد که می زند
می پذیرم، بادبادک ها به هیچ پیامبری، ایمان نیاوردند
تنها ما بودیم که قرقره می کردیم
نخ هایی که از آسمان دورمان پیچیدند
باد که می زند
باور می کنم، سیب از هیچ اعتقادی آویزان نبود ...
تنها حوا بود که می دانست جاذبه
سرگرمی ِ افتادنی هاست!
"هومن شریفی"
---------------------------------------------------------
دفتر عشق:
من در آینه ی زلال چشمان مهربان تو به اندازهی ابعاد دلتنگی خودم بزرگ شده ام.
حداقل تو باور کن، از تمام خودم کوچکترم ...
بارها گفته ام که من به همان گوشهی دنج و متروک قلبت قانعم
بقیه اش با خودت ...
فقط امروز آفتابی و فردا ابری نباش ...
یا برای همیشه بمان یا برای همیشه برو !
"منبع: نت"
همین بارانِ آهسته
همین نجوایِ
گنجشکان
همین عطری که
میآید؛
نگاه توست.
"سیدعلی میرافضلی"
از بهار تقویم می ماند
از من
استخوان هایی که تو را دوست داشتند!
"الیاس علوی"
دوستت دارم
می خواهم تو را به زمان
به حال و هوایم پیوند دهم
ستاره ای در مدارم!
می خواهم شکل واژه ها شوی
و سپیدی کاغذ
هر کتابی که چاپ می کنم
مردم که بخوانند
تو چون گلی در آن باشی
شکل دهانم
حرف که می زنم
مردم تو را شناور در صدایم ببینند
شکل دستانم
به میز که تکیه می کنم
ترا میان دستانم خواب ببینند
پروانه ای در دستان کودکی!
من عاشق حرفه ایم
شغلم عشق تو
عشق چرخان روی پوستم
تو زیر پوستم
من خیابان های شسته از باران بر دوش به جستجوی تو
چرا به من و باران ایست می دهی؟
وقتی می دانی
همه زندگیام با تو
در ریزش باران خلاصه شده
وقتی می دانی
تنها کتابی که پس از تو می خوانم
کتاب باران است
ممنونم
که به مدرسه راهم دادی
ممنونم
که الفبای عشق را به من آموختی
ممنونم
که پذیرفتی عشقم باشی
زمان در چمدان توست وقتی به سفر می روی...
"نزار قبانی"
نه من
نه مزرعه
نه مترسک مجروح
و نه داس های بیکار
به هجوم ملخ ها فکر نکردیم
یاد دستهای عزیزت
برای آتش زدن دل ما کافی بود...
"نسرین بهجتی"
-----------------------------------------------------------
وبلاگ شاعر:
http://nasrinbehjati.blogfa.com/
-------------------------------------------------------
دفتر عشق:
مرا کم دوست داشته باش
اما
همیشه دوست داشته باش
این وزن آواز من است
کمتر دوستم بدار
تا
عشقت ناگهان به پایان نرسد
من به کم هم قانعم
و اگر عشق تو اندک، اما صادقانه باشد
من
راضی ام
دوستی پایدار، از هر چیزی بالاتر است
بگو تا زمانی که زنده ای، دوستم داری!
و من تمام عشق خود را به تو پیشکش می کنم...
"منبع: نت"
نمی خواهم تو را به خاطرات دور پیوند دهم
به حافظه قطار های مسافری
تو آخرین قطاری هستی که شبانه روز
بر رگهای دستانم سفر می کند
تو آخرین قطار من
من آخرین ایستگاه تو
دوستت دارم
نمی خواهم تو را به آب پیوند دهم
یا به باد
به تاریخ های هجری و میلادی
به جذر و مد دریا
ساعات کسوف و خسوف
و مهم نیست ایستگاه های هواشناسی
یا خطوط فنجان های قهوه چه می گویند
چشمان تو به تنهایی پیامبر گونه منند
مسئول شادی جهان !
"نزار قبانی"
برای
دیدن پنهان
و رسیدن به
آسمان آبی عشق
روزها ، ماهها و سال
ها دویدم
زمستان را به
دست بهار سپردم
و تابستان را در دست رنگین کمان خزان رها کردم
اما لحظه ی
دیدار کجاست؟
از نسیم
پاییز شنیده ام
آنگاه که
هرگز پاییز فرا نرسد
و خورشید هرگز غروب نکند
تو را خواهم
دید
از آسمان
شنیده ام
که اگر روزی هرگز تاریک نشود
و ماه و مهر
دست در دست هم
در دلش جای گرفته باشند
تو را خواهم
دید
و از باران
شنیده ام
آنگاه که هرگز لبی تشنه نماند
تو می آیی
و تو خواهی
آمد
آنگاه که تنها به عشق دیدارت نفسهایم فرو رود
و قلبم با
یادت بتپد
تو را خواهم دید
"ناشناس"
از همین گوشه
که من نامش را
اول جهان می گذارم
تا تو
که نمی دانم کجای جهان ایستاده ای
فاصله
خوابی ست
که من آن را
شعر می نویسم.
"جلیل صفر بیگی"
----------------------------------------------------------
دفتر عشق:
دوستم بدار!
نه با تبسمی
عاشقانه و هدیه ای به رسم تولد
نه با نوشتن
نامم در خاطراتت
و نه با
ترسیم تصویرم بر دیوار اتاقت.
دوستم بدار!
نه در نوازش
نغمه ی گیتارم
و نه در غزل
های بیقراری که بر دلم ذوق گفتن است
دوستم بدار همانگونه که هستم ...
"منبع: نت"