اوست نشسته در نظر
من به کجا نظر کنم
اوست گرفته شهر دل
من به کجا سفر برم.
"مولانا"
نیست ممکن که دل ما ز وفا برگردد
ما همانیم اگر یار همان است که بود.
"صائب تبریزی"
------------------------------------------
متن کامل شعر:
لب لعل تو همان تلخ زبان است که بود
در نگین تو همان زهر نهان است که بود
حسن اهلیت خط هیچ اثر در تو نکرد
آتش خوی تو جانسوز چنان است که بود
دل سنگین ترا ناله ما نرم نکرد
حلقه زلف همان سخت کمان است که بود
شب زلفت ز خط سبز، سیه دل تر شد
این سیه کار همان دشمن جان است که بود
گرچه شد کشور حسن تو ز خط زیر و زبر
همچنان دیده به رویت نگران است که بود
خط بیرحم به انصاف نیاورد ترا
خشم و ناز و ستم و جور همان است که بود
خط ز رخسار تو هرچند قیامت انگیخت
چشم مستت به همان خواب گران است که بود
دل ما با تو چنان است که خود می دانی
گوشه چشم تو با ما نه چنان است که بود
نیست ممکن که دل ما ز وفا برگردد
ما همانیم اگر یار همان است که بود
گرچه نگذاشت اثر عشق تو از نام و نشان
دل ز داغت به همان مهر و نشان است که بود
گرچه شد باده حسن تو ز خط پا به رکاب
صائب از جمله خونابه کشان است که بود.
"صائب تبریزی"
دست میکشم از مشغله های ریز و درشت. یک فنجان چای میریزم.
مینشینم کنار پنجره و فکر میکنم به دوست داشتنت. فکر میکنم به جهانی که آن را
چند روز پیش در آغوشت کشف کرده ام. به بوسیدنت وقتی که سرت را خم میکنی و چشم
هایت را میبندی و من تمامِ دلبستگی ام را مینشانم بر پیشانیات ... اینکه دلم میخواهد
تو را پس انداز کنم برای فردا، برای سالِ بعد، برای تمامِ زندگی ام، قند را هم در
دلم و هم در چای آب میکند ... حتی وقتی کتاب میخوانم مُدام حواسم از لا به لای
ورق ها پرت میشود و درست میافتد وسطِ آغوشت. اینجاست که مداد را لای کتاب میگذارم، به سمتت میآیم و حس میکنم باید تو را
در همین لحظه، هزار بار بیشتر در آغوشِ کوچک اما صمیمی ام بگیرم، تا مبادا عشق از
دهانِ دوست داشتنمان بیفتد ...
که عشق باید از فنجان های چای تا روی لب ها اتفاق بیفتد ...
"مریم قهرمانلو"
برگرفته از کانال: باران دل
@baran_e_del
دلتنگی
قوی ترین،
واقعی ترین
و زیباترین حس دنیاست.
خوش بخت ترین آدمها کسانی هستند
که کسی را در زندگی
و جایی در قلبشان دارند
برای دلتنگ شدن.
هر بار که قلبم در سینه می لرزد.
هر بار که عطش دیدار دوباره تو
نفس گیرتر از روزهای قبل می شود.
هر بار که مست لحظه های با تو هستم
فکر می کنم چقدر خوشبختم ....
"نیکی فیروزکوهی"
برگرفته از کانال: باران دل
@baran_e_del
1)
نبودن هایت آنقدر زیاد شده
که دلتنگی هایم در دلم جا نمی شود
از چشم هایم چکه می کند
روی کا غذهای کاهی احساسم ...
اینجا برای مردن بهانه زیاد است
اگر زنده ام فقط به خاطر توست…
2)
آسمان که چشم های تو باشد
پرنده شدن
عاشقانه ترین آرزوی دنیاست
و پرواز
سبزترین حس دست هایم برای
نوشتن اردیبهشتی ترین شعر سال...
3)
واژه هایی که از تو می گویند
عطر غریب ارکیده دارند
این روزها
اگرچه کوتاه شدند شعر هایم
اما
نقطه چین ادامه داری ست
فریاد بلند سکوتی خیس
در حنجره ی خسته ی دردهایم ...
"دنیا غلامی"
وبلاگ شاعر:
http://www.bloodorange94.blogfa.com
ﭼﻪ ﮔﻨﺎﻫﯽ؟
ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺗﻨﮓ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﮕﯿﺮ
ﺗﻦ ﺗﻮ ﻋﯿﻦ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﺳﺖ،
ﺟﻬﻨﻢ ﺑﺎ ﻣﻦ!
"ﻧﻔﺴﯿﻪ ﺳﺎﺩﺍﺕ ﻣﻮﺳﻮﯼ"
متن کامل شعر:
آمدم یاد تو از دل
به برونی فکنم
دل برون گشت
ولی یاد تو با ماست هنوز ...!
"مهدی اخوان ثالث"
برگرفته از کانال: باران دل
@baran_e_del
من از دوست داشتن،
تنها یک لیوان آب خنک
در گرمای تابستان میخواستم.
من برای گریستن نبود که خواندم،
من آواز را
برای پر کردن لحظههای سکوت میخواستم.
من هرگز نمیخواستم از عشق برجی بیافرینم،
مهآلود و غمناک با پنجرههای مسدود و تاریک.
دوست داشتن را
چون سادهترین جامهی کامل عید کودکان میشناختم.
هلیا!
تو زیستن در لحظهها را بیاموز
و از جمیع فرداها پیکر کینهتوز بطالت را میافرین!
از کتاب: بار دیگر شهری که دوست می داشتم
-------------------------------------
لینک متن کامل در همین وبلاگ
دلتنگ شده ام!
به
من بیاموز
که
ریشه ی عشقت را
از
ته بزنم.
به
من بیاموز
که
اشک
چطور
جان می دهد
در
خانه چشم.
به
من بیاموز
که
قلب چگونه می میرد
و
دلتنگی
خود
را می کشد.
"نزار قبانی"
چشمی به رهت دوخته ام
باز که شاید
بازآئی و
برهانیم از چشم به راهی.
"شهریار"
-------------------------------------
متن کامل شعر در ادامه مطلب
هر که
محرابش تو باشی
سر ز خلوت برنیارد ...
"سعدی"
---------------------------------------
هر که چیزی دوست دارد جان و دل بر وی گمارد
هر که محرابش تو باشی سر ز خلوت برنیارد
روزی اندر خاکت افتم ور به بادم میرود سر
کان که در پای تو میرد جان به شیرینی سپارد
"سعدی"
بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو
بیا ببین که در این غم چه ناخوشم بی تو
پیام دادم و گفتم بیا خوشم میدار
جواب دادی و گفتی که من خوشم بی تو
"سعدی"
------------------------------------
متن کامل شعر:
بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو
بیا ببین که در این غم چه ناخوشم بی تو
شب از فراق تو مینالم ای پری رخسار
چو روز گردد گویی در آتشم بی تو
دمی تو شربت وصلم ندادهای جانا
همیشه زهر فراقت همی چشم بی تو
اگر تو با من مسکین چنین کنی جانا
دو پایم از دو جهان نیز در کشم بی تو
پیام دادم و گفتم بیا خوشم میدار
جواب دادی و گفتی که من خوشم بی تو
"سعدی"
برگرفته از کانال: باران دل
@baran_e_del
اگر بدانی وقتی نیستی
چقدر بیهوده ام
تلخم، خرابم و هیچ
اگر بدانی فقط ...
هیچوقت نمی روی
بانوی زیبای من
حتی به خواب ...
"عباس معروفی"
مثل باران بهاری
که نمی گوید کی،
بی خبر در بزن و
سرزده از راه برس...
"حسین منزوی"
بی آنکه تو را ببینم
در تو رها میشوم
و در کف دریا چشم میگشایم
رودم
و به غرق شدن در تو معتادم!
"شمس لنگرودی"
برگرفته از کانال: باران دل
@baran_e_del
دست با دوست در آغوش
نه حد من و توست
منم و حسرت بوسیدن خاک پایی...
"شهریار"
ماه من!
من دوست داشتم که هنوز،
اردیبهشت نگاه تو بالای سر این سرزمین سبز باشد
اما هرچه آسمان را نگاه می کنم بغضم بیشتر می شود
من به دنبال قرص ماهت
همیشه آسمان را جستجو می کنم
تا دلم به رسیدن
به آن سوی آسمان دلت گرم شود...
"زهره غفاری"