کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

گاه آرزو می کنم - مارگوت بیکل

گاه آرزو می کنم

ای کاش برای تو پرتو آفتاب باشم
تا دست هایت را گرم کند
اشک هایت را بخشکاند
و خنده را به لبانت باز آرد
پرتو خورشیدی که
اعماق تاریک وجودت را روشن کند
روزت را غرقه ی نور کند
یخ پیرامونت را آب کند.

"مارگوت بیکل"

ترجمه: احمد شاملو

 

گاه آرزو می کنم - مارگوت بیکل

 

گاه آرزو می کنم
ای کاش برای تو پرتو آفتاب باشم
تا دست هایت را گرم کند
اشک هایت را بخشکاند
و خنده را به لبانت باز آرد
پرتو خورشیدی که
اعماق تاریک وجودت را روشن کند
روزت را غرقه ی نور کند
یخ پیرامونت را آب کند.

"مارگوت بیکل"

ترجمه: احمد شاملو

 

عشق‌ حقیقت‌ را در آغوش‌ می‌کشد

آن‌ هنگام‌ که‌ مکان زند‌گی مان‌ را
به‌ کارگاه هنری‌ بدل‌ می‌کنی‌
دوستت‌ می‌دارم‌

آن ‌هنگام‌ که‌ نگرانی‌ها و زمان‌ را
از یاد می بری‌
دوستت‌ می‌دارم‌

وقتی‌ نامه‌ها و روزنامه‌ها
بر سرتاسرِ خانه‌ پخش‌ شده‌اند
دوستت‌ می‌دارم‌

پذیرش‌ ، آزادی‌ می‌بخشد
عشق‌
حقیقت‌ را در آغوش‌ می‌کشد
از این‌ رو یکدیگر را دوست‌ می‌داریم

"مارگوت بیکل"

 

+ با تشکر از خانم فاطمه

پش از آنکه واپسین نفس را برآرم

پش از آنکه واپسین نفس را برآرم
پیش از آنکه پرده فرو افتد
پیش از پژمردن آخرین گل
بر آنم که زندگی کنم
بر آنم که عشق بورزم
برآنم که باشم
در این جهان ظلمانی
در این روزگار سرشار از فجایع
در این دنیای پر از کینه
نزد کسانی که نیازمند منند
کسانی که نیازمند ایشانم
تا دریابم ، شگفتی کنم ، باز شناسم
که می توانم باشم ، که می خواهم باشم
تا روزها بی ثمر نماند
ساعت ها جان یابد
لحظه ها گران بار شود
هنگامی که می خندم
هنگامی که می گریم
هنگامی که لب فرو می بندم.

"مارگوت بیکل"

در کنار توام دوست‌ من‌

در کنار تواَم! دوست‌ من‌
احساسم‌ را با تو در میان‌ می‌گذارم‌
اندیشه‌هایم‌ را با تو قسمت‌ می‌کنم‌
راهی‌ مشترک‌ پیش‌ِ پایت‌ می‌گذارم‌
اما ازآن‌ِ تو نیستم‌
با مسئولیت‌ خود زند‌گی‌ می‌کنم‌

مرا به‌ ماندن‌ مجبور نکن‌! دوست‌ من‌
احساسم‌ را به‌ کفه‌ی‌ قضاوت‌ نگذار
نه‌ اندیشه‌یی‌ برایم‌ معین‌ کن‌
و نه‌ راهی‌ برای‌ درنوشتن‌
به‌ تصاحبم‌ نکوش‌ُ
تعهداتم‌ را نادیده‌ مگیر
اگر از آزادی‌ محرومم‌ کنی‌
دوست‌ من
تو را از بودنم‌ محروم‌ خواهم‌ کرد.

از: مارگوت بیکل


ترجمه: یغما گلرویی

پرواز اعتماد...

پرواز اعتماد را
با یکدیگر
تجربه کنیم.
وگرنه می
شکنیم
بال
های دوستیمان را.

 

"مارگوت بیکل"

ترجمه: احمد شاملو

استواری

این همه پیچ

این همه گذر
این همه چراغ
این همه علامت

و همچنان استواری در وفادار ماندن

به راهم
خودم
هدفم
و به تو
وفایی که مرا
و تو را
به سوی هدف
راه می نماید.

"مارگوت بیکل"

ترجمه: احمد شاملو

درخت زندگی‌

گاه‌ از عبور طوفان‌ُ صاعقه‌

شاخ‌ُ برگ‌ درخت زندگی‌
بر خاک‌ می‌غلتد
اما تنه‌ پابرجاست‌
استوارُ خَدَنگ‌...
هر چه‌ ریشه‌ها عمیق‌تر باشند ،
سرشاخه‌ها به‌ خورشید نزدیک‌ترند !

این‌ چنین‌ است‌
که‌ شاخه‌های‌ تازه‌ وُ
برگ‌های‌ سبز
دوباره‌ می‌رویند !


"مارگوت بیکل"

از کتاب: تمام‌ کودکان‌ جهان شاعرند! / دفتر دوم: مارگوت بیکل، ترجمه: یغما گلرویی

راز

در وجود هر کس
رازی بزرگ نهان است.
داستانی،
راهی ،
بیراهه
یی،

طرح افکندن این راز
-راز من و راز تو
، راز زندگی-
پاداش بزرگ تلاشی پُر حاصل است.

 

"مارگوت بیکل"

ترجمه: احمد شاملو

---------------------------------------------------------------

 

دفتر عشق:

این روزها به یک چیز می اندیشم

به تو و دستهایت
که عطرش را جا گذاشته‌ای
لابه لای انگشتانم.

می ترسم
این زمستان به دیدنم نیایی
برای گرم کردن ِ دستانم !

مهربانم!
امشب
به رویایم بیا،
برای بیرون کردن ِ تردید
از خانه ی ذهنم.


"شعر از: نارمیلا"

فصل آخر

تا آن هنگام که فصل آخر
در کتاب زندگی انسانی نوشته نشده
هر صفحه و هر تجربه ای مهیج است
همه چیز گشوده است و قابل تغییر
کسی که تنها
به فصل های قدیمی و ورق خورده ی کتاب بیاندیشد
نقطه اوج فصل آخر زندگی را
از دست می دهد .
 

"مارگوت بیکل"


پس از سفرهای بسیار

پس از سفرهای بسیار و عبور
از فراز و فرود امواج این دریای طوفان‌خیز،
بر آنم که در کنار تو لنگر افکنم؛
بادبان برچینم؛
پارو وا نهم؛
سُکان رها کنم؛
به خلوت لنگرگاهت در آیم
و در کنارت پهلو گیرم
آغوشت را بازیابم.
استواری امن زمین را
زیر پای خویش.

 

"مارگوت بیکل"

ترجمه: احمد شاملو

موطن آدمی

موطن آدمی را بر هیج نقشه ای

نشانی نیست.

موطن آدمی تنها در قلب کسانی است که

دوستش می دارند.

 

"مارگوت بیکل"

ترجمه: احمد شاملو

جویای راه خویش باش

جویای راه خویش باش
از این سان که منم
در تکاپوی انسان شدن
در میان راه
دیدار می کنیم
حقیقت را
آزادی را
خود را
در میان راه
می بالد و به بار می نشیند
دوستی یی که توانمان می دهد
تا برای دیگران
مأمنی باشیم و

یاوری
این است راه ما
راه تو
و من

 

"مارگوت بیکل"

ترجمه: احمد شاملو

چند بار امید بستی...

چند بار امید بستی و دام برنهادی
تا دستی یاری دهنده
کلامی مهرآمیز
نوازشی
یا گوشی شنوا
به چنگ آری؟
چند بار
دامت را تهی یافتی؟
از پای منشین
آماده شو که دیگر بار و دیگر بار
دام باز گستری

"مارگوت بیکل"

ترجمه: احمد شاملو

برای تو و خویش ...

برای تو و خویش
چشمانی آرزو می کنم
که چراغ ها و نشانه ها را در ظلمات مان ببیند
گوشی که

صداها و شناسه ها را در بیهوشی مان بشنود
برای تو و خویش،

روحی که این همه را در خود گیرد و بپذیرد
و زبانی که

در صداقت خود ما را از خاموشی خویش بیرون کشد

و بگذارد

از آن چیزها که در بندمان کشیده است سخن بگوییم

 

"مارگوت بیکل"

ترجمه: احمد شاملو

تو اینجا هستی، و من هیچ ترسی ندارم

هر شب در رویاهایم تو را می بینم و احساست می کنم
و احساس می کنم تو هم همین احساس را داری
دوری ، فاصله و فضا بین ماست
و تو این را نشان دادی و ثابت کردی
نزدیک ، دور ، هر جایی که هستی
و من باور می کنم قلب می تواند برای این بتپد
یک بار دیگر در را باز کن
و دوباره در قلب من باش

و قلب من به هیجان خواهد آمد و خوشحال خواهد شد


ما می توانیم یک باره دیگر عاشق باشیم

و این عشق می تواند برای همیشه باشد
و تا زمانی که نمردیم نمی گذاریم بمیرد
عشق زمانی بود که من تو را دوست داشتم
دوران صداقت ، و من تو را داشتم
در زندگی من ، ما همیشه خواهیم تپید
نزدیک ، دور ، هرجایی که هستی
من باور دارم که قلب هایمان خواهد تپید
یک بار دیگر در را باز کن
و تو در قلب من هستی

و من از ته قلب خوشحال خواهم شد


تو اینجا هستی ، و من هیچ ترسی ندارم

می دانم قلبم برای این خواهد تپید

ما برای همیشه باهم خواهیم بود
تو در قلب من در پناه خواهی بود
و قلب من برای تو خواهد تپید
و خواهد تپید

"مارگوت بیکل"

می‌خواهم آب شوم در گستره افق

میخواهم آب شوم

در گستره افق
آنجا که دریا به آخر می
رسد
و آسمان آغاز می
شود.

میخواهم با هر آنچه مرا در بر گرفته
یکی شوم.
حس می
کنم و میدانم
دست می
سایم و میترسم
باور می
کنم و امیدوارم
که هیچ چیز با آن به عناد برنخیزد.
می
خواهم آب شوم
در گستره افق
آن جا که دریا به آخر می
رسد
و آسمان آغاز می
شود.

 

"مارگوت بیکل"

ترجمه: احمد شاملو

بهار، حضور توست

یخ آب میشود در روح من،
در اندیشه
هایم.
بهار،
حضور توست
بودنِ توست.

 

"مارگوت بیکل"

ترجمه: احمد شاملو

سکوت سرشار از سخنان ناگفته است

دلتنگیهای آدمی را
باد ترانه‌ای میخواند،
رویاهایش را
آسمان پرستاره نادیده میگیرد،
و هر دانه برفی
به اشکی نریخته میماند.

سکوت، 
سرشار از سخنان ناگفته است؛
از حرکات ناکرده،
اعتراف به عشقهای نهان
و شگفتیهای بر زبان نیامده.

در این سکوت،
حقیقت ما نهفته است.
حقیقت تو
و من.

 

"مارگوت بیکل"

ترجمه: احمد شاملو

---------------------------------------------------------

دانلود مجموعه "سکوت سرشار از ناگفته هاست" از مجموعه دکلمه های زنده یاد احمد شاملو

(از وبلاگ: "یک پیاله شعر")

------------------------------------------------------------------------



درباره شاعر:

خانم مارگوت بیکل، شاعر آلمانی، متولد سال 1958 ، که باید گفت در ایران طرفداران و خوانندگان بیشتری نسبت به جاهای دیگر دارد و این هم مرهون ترجمه هایی است که آقای شاملو از آثار این شاعر آلمانی داشته است .

 

آثار منتشر شده در ایران:

*سکوت سرشار از ناگفته‌هاست، (کتاب و نوار صوتی) ترجمهٔ آزاد و اجرای اشعاری از مارگوت بیکل توسط احمد شاملو و محمد زرین‌بال، موسیقی بابک بیات، نشر ابتکار ۱۳۶۵

*چیدن سپیده دم، (کتاب و نوار صوتی) ترجمهٔ آزاد و اجرای اشعاری از مارگوت بیکل توسط احمد شاملو و محمد زرین‌بال، موسیقی بابک بیات، نشر ابتکار ۱۳۶۵

*عاشقانه‌هایی که من دوست می‌دارم، ترجمه ندا زندیه، انتشارات دارینوش (تهران)

*فرشته‌ای در کنار توست، ترجمه: ندا زندیه، ویرایش: یغما گلرویی

* تمام‌ کودکان‌ جهان شاعرند! / دفتر دوم: مارگوت بیکل، ترجمه: یغما گلرویی

*همچنین، چند شعر از او در کتاب همچون کوچه‌ئی بی‌انتها (گردآوری و ترجمه احمد شاملو) در سال ۱۳۵۲ چاپ شده‌است.