کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

من و تنهایی

روی ملحفه هایی
که هنوز بوی تو را می دهند
غلت میزنم..
میخواهم از صفر شروع کنم
درست مثل همه بازنده ها
و بی خیال، روی طبل بی عاری ضرب بگیرم
حتی میتوانم لبخند بزنم
اتفاق خاصی نیافتاده
جز اینکه رفته ای
و این اصلن اهمیتی ندارد!
ببین
دارم با تنهایی
در ملحفه هایی با بوی تو
عشق بازی می کنم
من و تنهایی
با هم، به ریش دنیا میخندیم!

"گیلدا ایازی"

نگاهم کن

آسمان را نگاه می‌کنم

قدش آنقدر بلند است که

تقویم را برمی‌دارم

تک تک برگهایش را

با بادبادکی

به آسمان می‌سپارم...

حالا میتوانم

برگردم به اول زمان

اما نه!

دیگر به بهشت نمی‌روم

آنجا خون

تاوان سیبی بود

که با عشق به تو دادم...

تنها گوشه ی ته چشمان تو

بهشت که هیچ

ابدیتی است برای من

نگاهم کن...

 

"گیلدا ایازی"

دیگر هرگز به آغوشت باز نمی گردم

باید می دانستم
عشق مرداب نیست
و آغوش
زمین‌گیرت نمی کند

دوست دارم
دوباره
دستم را که دراز می کنم
آسمان توی مشتم باشد
شب‌ها ستاره بچینم
دلم که گرفت
با گنجشک‌ها پرواز کنم

تو شاید به این حرفها بخندی
اما قلبم گواهی می دهد
عشق یعنی همین

دیگر، هرگز
به آغوشت باز نمی گردم


"گیلدا ایازی"

------------------------------------------------


دفتر عشق:
زندگی چون قفس است
قفسی تنگ پر از تنهایی
و چه خوب است دم غفلت ِ آن زندانبان
و سپس بال و پر عشق گشودن
بعد از آن هم پرواز...

"منبع: نت"

--------------------------------------------------------------

 
+ دانلود ترانه زیبای "نگرانت میشم" با صدای ابی، سال انتشار: زمستان 91

قاصدک ها شانه خالی کرده اند

قاصدک ها شانه خالی کرده اند
دوستت دارم ها توی دلم حیران مانده اند
شاید هم راه خانه ات از حافظه باد پاک شده!
هرچه هست
کوهها هنوز مثل کوه ایستاده اند
زمین هم همچنان گرد است
آب هم از آب تکان نخورده
فقط انگار کسی عشق را
از تمام قصه ها پاک کرده!

"گیلدا ایازی"

جهان برای من با میلاد تو آغاز شده

جهان برای من

با میلاد تو آغاز شده

و برگهای تقویم تنها

دیوارهایی فرضی است

که فاصله را یادآوری می کنند

تا باور کنیم بی آغوش

عشق

افسانه ای بیش نیست

 

اما حالا که دوباره میلاد توست

بیا با هم دیوانگی کنیم

مثلا من ماه را جای تو می بوسم

و تو با قاصدکی برای چشمانم لبخند بفرست

بعد با هم به ریش تقویم و دیوارهایش میخندیم

تنها خدا می داند

هر بار که می خندی

دیوارها کابوس آوار می بینند

 

"گیلدا ایازی"

چشمهایت را به من بده

امروز دوباره

صبح با چشمان تو شروع شد

از دور نگاهت میکنم

برایت بوسه میفرستم

فکر میکنم

کاش چشمهات مال من بود

هنوز اما طناب دار

ته چشمانت پیداست

هر بار نگاهت کنم

ناگزیرم از مردن

گذشته توی سرم سوت میکشد

بسکه مرده ام

و دوباره – تولد!!

چشمهایت را به من بده

من تاب میسازم از طناب دار

جای مردن تاب میخورم کنار تو

تا ابد

...

میترسم از طناب دار

چشمهایت را به من بده

 

"گیلدا ایازی"

تو فقط گاهی برایم بخند

شاید
تقدیر روی پیشانی‌ام
نوشته باشد
"همیشه فاصله ای هست"
ولی تو فقط گاهی برایم بخند
آنوقت تقدیرم را می بوسم
و کنار می گذارم
تو که می خندی
خدا تازه می فهمد
اگر تنها عشق
اعجاز رسولانش بود
دنیای جهنمی
بهشت موعود می شد...
عشق همیشه
معجزه ای تازه دارد...
تو فقط گاهی برایم بخند.

 

"گیلدا ایازی"

آسمان را نگاه میکنم

آسمان را نگاه میکنم
قدش آنقدر بلند است که
تقویم را برمیدارم
تک تک برگهایش را
با بادبادکی
به آسمان میسپارم...
حالا میتوانم
برگردم به اول زمان
اما نه!
دیگر به بهشت نمیروم
آنجا خون
تاوان سیبی بود
که با عشق به تو دادم...
تنها گوشه ای ته چشمان تو
بهشت که هیچ
ابدیتی است برای من..
نگاهم کن

 

"گیلدا ایازی"

حالا که دیگر دستم به آغوشت نمی رسد

حالا که دیگر دستم به آغوشت نمی رسد

و بوسیدنت موکول شده

به تمامی روزهای نیامده..

 

حالا که هر چه دریا و اقیانوس را

از نقشه جهان پاک کردی

مبادا غرق شوم در رویایت

 

باید اسمم را

در کتاب گینس ثبت کنم

تا همه بدانند

- زنی

با سنگین ترین بار دلتنگی

روی شانه هایش -

تو را دوست میداشت

 

میبینی

عشق همیشه

جاودانگی می آورد


"گیلدا ایازی"

-------------------------------------------------------------------

 

دفتر عشق:

مثل گنجشکها دوست دارمت...

مثل گنجشک هایی

که میدانند پای کدام پنجره ای ،

نزدیک کدام درخت...

مثل گنجشک ها بغض میکنم وقتی پنجره را می بندی

میمانم پشت شیشه ، زیر برف و یخ میزنم از شب!

من گنجشکم!

مثل گنجشک ها دوست دارمت....

دانه بریزی

یا نریزی...

منبع: وبلاگ از شراب تا سراب

http://perkas.blogfa.com

افکارم شبیه تو تراشیده شده

افکارم شبیه تو تراشیده شده.

آغوشم درست به اندازه تو جا دارد.

اطاقم بوی تو را میدهد.

فقط نمیدانم چرا چشمانم تو را گم کرده اند...

دلتنگم ...

به اندازه همه دلتنگیهایی که فقط تو میدانی.

 

"گیلدا ایازی"