این چشم جهان بین مرا در همه عالم
جز بر سر کوی تو تماشای دگر نیست.
"عراقی"
متن کامل شعر در ادامه مطلب
ای ز غم فراق تو جان مرا شکایتی
بر در تو نشستهام منتظر عنایتی
گر چه بمیرم از غمت هم نکنی به من نظر
ور همه خون کنی دلم، هم نکنم شکایتی
"عراقی"
ای دلارامی که جان ما تویی
بی تو ما را یک نفس آرام نیست
هرکسی را هست کامی در جهان
جز لبت ما را مراد و کام نیست.
"عراقی"
بجز غوغای عشق تو
درون دل نمییابم
بجز سودای وصل تو
میان جان نمیدانم.
"عراقی"
ندیده ام رخ خوب تو، روزکی چند است
بیا، که دیده به دیدارت آرزومند است
یکی گره بگشای از دو زلف و رخ بنمای
که صدهزار چو من دلشده در آن بند است.
"عراقی"
-----------------------------------------
متن کامل شعر:
ادامه مطلب ...
چنین که من ز فراق تو
بر سر آمدهام...
گرم تو دست نگیری
کجا توان برخاست؟
"عراقی"
تو چه دانی که چه ها کرد
فراقت با من؟
غم هجران تو، ای دوست،
چنان کرد مرا
که ببینی نشناسی که منم یا دگری؟
"عراقی"
برگرفته از کانال: باران دل
@baran_e_del
من چه دانم که چرا از تو جدا افتادم؟
نیک نزدیک بدم، دور چرا افتادم؟
چه گنه کرد دلم کز تو چنین دور افتاد؟
من چه کردم که ز وصل تو جدا افتادم؟
جرمم این دان که ز جان دوستترت میدارم
از پی دوستی تو به بلا افتادم
"عراقی"
برگرفته از کانال "باران دل"
@baran_e_del
-------------------------------------------------
متن کامل شعر:
من چه دانم که چرا از تو جدا افتادم؟
نیک نزدیک بدم، دور چرا افتادم؟
چه گنه کرد دلم کز تو چنین دور افتاد؟
من چه کردم که ز وصل تو جدا افتادم؟
جرمم این دان که ز جان دوستترت میدارم
از پی دوستی تو به بلا افتادم
حاصلم از غم عشق تو نه جز خون جگر
من بیچاره به عشق تو کجا افتادم؟
پایمردی کن و از روی کرم دستم گیر
که بشد کار من از دست و ز پا افتادم
تا چه کردم، چه گنه بود، چه افتاد، چه شد؟
چه خطا رفت که در رنج و عنا افتادم؟
چند نالم ز عراقی؟ چه کند بیچاره؟
که درین واقعهٔ بد ز قضا افتادم.
"عراقی"
غم هجران تو ای دوست چنان کرد مرا
که ببینی نشناسی که منم یا دگری!
"عراقی"
درباره شاعر:
شیخ فخرالّدین ابراهیم بن بزرگمهر متخلص به عراقی، عارف نامی و شاعر
بلندآوازهٔ ایرانی، در اوایل قرن هفتم هجری در دهی در اطراف همدان به دنیا
آمد.