کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

این چشم جهان بین مرا - عراقی

این چشم جهان بین مرا در همه عالم

جز بر سر کوی تو تماشای دگر نیست.

 

"عراقی"

 

متن کامل شعر در ادامه مطلب

   ادامه مطلب ...

ای ز غم فراق تو - عراقی

ای ز غم فراق تو جان مرا شکایتی

بر در تو نشسته‌ام منتظر عنایتی

 

گر چه بمیرم از غمت هم نکنی به من نظر

ور همه خون کنی دلم، هم نکنم شکایتی

 

"عراقی"

ای دلارامی که جان ما تویی - عراقی

ای دلارامی که جان ما تویی
بی تو ما را یک نفس آرام نیست

هرکسی را هست کامی در جهان
جز لبت ما را مراد و کام نیست.

"عراقی"


نظری کن - عراقی

نظری کن؛

که به جان آمدم از دلتنگی


"عراقی"



متن کامل شعر:

  ادامه مطلب ...

بجز غوغای عشق تو - عراقی

بجز غوغای عشق تو

درون دل نمی‌یابم

 

بجز سودای وصل تو

میان جان نمی‌دانم.

 

"عراقی"

 

 

ندیده‌ ام رخ خوب تو - عراقی

ندیده‌ ام رخ خوب تو، روزکی چند است

بیا، که دیده به دیدارت آرزومند است

 

یکی گره بگشای از دو زلف و رخ بنمای

که صدهزار چو من دلشده در آن بند است.

 

"عراقی"

 -----------------------------------------

 

متن کامل شعر:

 

ادامه مطلب ...

چنین که من ز فراق تو - عراقی

چنین که من ز فراق تو

بر سر آمده‌ام...

گرم تو دست نگیری

کجا توان برخاست؟

 

"عراقی"


تو چه دانی ...

تو چه دانی که چه ها کرد

فراقت با من؟

غم هجران تو، ای دوست،

چنان کرد مرا

که ببینی نشناسی که منم یا دگری؟

 

"عراقی"

 

برگرفته از کانال: باران دل

@baran_e_del

من چه دانم که چرا از تو جدا افتادم؟

من چه دانم که چرا از تو جدا افتادم؟

نیک نزدیک بدم، دور چرا افتادم؟

 

چه گنه کرد دلم کز تو چنین دور افتاد؟

من چه کردم که ز وصل تو جدا افتادم؟

 

جرمم این دان که ز جان دوست‌ترت می‌دارم

از پی دوستی تو به بلا افتادم

 

"عراقی"

 

برگرفته از کانال "باران دل"

@baran_e_del


-------------------------------------------------

 

متن کامل شعر:

 

من چه دانم که چرا از تو جدا افتادم؟

نیک نزدیک بدم، دور چرا افتادم؟

 

چه گنه کرد دلم کز تو چنین دور افتاد؟

من چه کردم که ز وصل تو جدا افتادم؟

 

جرمم این دان که ز جان دوست‌ترت می‌دارم

از پی دوستی تو به بلا افتادم

 

حاصلم از غم عشق تو نه جز خون جگر

من بیچاره به عشق تو کجا افتادم؟

 

پایمردی کن و از روی کرم دستم گیر

که بشد کار من از دست و ز پا افتادم

 

تا چه کردم، چه گنه بود، چه افتاد، چه شد؟

چه خطا رفت که در رنج و عنا افتادم؟

 

چند نالم ز عراقی؟ چه کند بیچاره؟

که درین واقعهٔ بد ز قضا افتادم.

 

"عراقی"

کارم که چو زلف توست در هم

کارم که چو زلف توست در هم
بی‌قامت تو نمی‌شود راست

مقصود تویی مرا ز هستی
کز جام، غرض می مصفاست

آیینه روی توست جانم
عکس رخ تو درو هویداست

گل، رنگ رخ تو دارد ارنه
رنگ رخش از پی چه زیباست؟

ور سرو، نه قامت تو دیده است
او را کشش از چه سوی بالاست؟

باغی ست جهان، ز عکس رویت
خرم دل، آن که در تماشاست

در باغ همه رخ تو بیند
از هر ورق گل، آن که بیناست

از عکس رخت دل عراقی
گلزار و بهار و باغ و صحراست.‏

‏"عراقی"‏

شگفت نیست که در بند زلف توست دلم

شگفت نیست که در بند زلف توست دلم
که هرکجا که دلی هست، اندر آن سوداست
به غمزه گر نربودی دل همه عالم
ز عشق تو دل جمله جهان چرا شیداست؟

‏"عراقی"‏

ای ز فروغ رخت تافته صد آفتاب

ای ز فروغ رخت تافته صد آفتاب
تافته‌ام از غمت، روی ز من بر متاب

زنده به بوی توام، بوی ز من وامگیر
تشنهٔ روی توام، باز مدار از من آب

‏"عراقی"‏

زندگانی بی‌رخ تو ...

هر سحر صد ناله و زاری کنم پیش صبا
تا ز من پیغامی آرد بر سر کوی شما

باد می‌پیمایم و بر باد عمری می‌دهم
ورنه بر خاک در تو ره کجا یابد صبا؟

مردن و خاکی شدن بهتر که بی تو زیستن
سوختن خوشتر بسی کز روی تو گردم جدا

خود ندارد بی‌رخ تو زندگانی قیمتی
زندگانی بی‌رخ تو مرگ باشد با عنا

‏"عراقی"‏

‏+ عَنا: رنج و سختی

غم هجران تو ای دوست

غم هجران تو ای دوست چنان کرد مرا

که ببینی نشناسی که منم یا دگری!

 

"عراقی"


درباره شاعر:
شیخ فخرالّدین ابراهیم بن بزرگمهر متخلص به عراقی، عارف نامی و شاعر بلندآوازهٔ ایرانی، در اوایل قرن هفتم هجری در دهی در اطراف همدان به دنیا آمد.