کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

این شعرها به چشم های تو وفادارترند

تقصیر من نیست نازنین!
بی خوابی های تو از سر فریادهایی ست
که شعرهای من بر سرت می زنند
وگرنه از دختر هزار ساله ی باران
جز مشتی سکوت چیزی در نمی آید..!
کاش هرگز شاعر نمی شدم
که این شعرها به چشم های تو وفادارترند

تا خیال ترک خورده ی من..


کاش دیگر ننویسم

آخر می دانی؟
من از این دوباره نوشتن
دوباره نخواندن
و آن همه سکوت گره خورده ی محض می ترسم
با توام جادوی بزرگ کلمات!
پاره کن!
من باز دارم می نویسم...

 

شعر از: وفا


+ وفا نازنین! مدت هاست ازت بی خبرم اما متن های عاشقانه ات هنوز در دفتر عشقم می درخشند. قلمت ماندگار

------------------------------------------------------------------

 

دفتر عشق:

تا دیدار تو

یک شیشه فاصله است

و من مثل ماهی

میانِ تُنگ و تُنگ میان دریا!

آه!

اگر بشکند این دیوار شیشه‌ای...!

"ناشناس"


جنگجوی نا مهربان من!

جنگجوی نا مهربان من !
کدامین دست
مرا
به پهنای نگاهت
محکوم کرده است
که تمام نمی شوی..؟
اندکی جنون بنوشانم !
کسی چه می فهمد
بگذار بدانم
از عشق اگر گریز نیست
تن دهم
به تسلیمت
دیوانه وار...

 

(شعر از: وفا)

امشب بوی بیابان می دهم انگار

امشب بوی بیابان می دهم انگار
و لحظه های تردیدم را هیچ مشتی
در هم نمی کوبد..
امشب ترس و وحشت هر دو بیدارند
و نگاهم
پر است از دانه های باران...
چتری به دستم مده
دیگر هیچ سایبانی مرا از گزند تاریکی
نمی رهاند
هیچ سایه بانی..
جز شانه های تو...

 

(شعر از: وفا)


من هنوز عاشق تو ام

شاید هیچکس نداند اما من

می دانم که حسرت آغوش یک زن
با خواب های هر شب یک مرد چه می کند..
حریم تنهایی جای خود،

اما
بیا پایمان را کمی
فقط کمی
از گلیم اش درازتر کنیم
می دانم..
دیگر نیازی به اعتراف های شبانه نیست اما
می نویسم تا باز هم بدانی..
در خرابه های آخرین ایستگاه دلتنگی
ناباورانه من
هنوز
عاشق تو ام...


(شعر از: وفا)

دستهایت را به من بده

دستهایت را به من بده
دستهای صبورت را
من باردار نگاه معصومت شده ام
دلم گناه می خواهد کمی
بیا و در حوالی لبهایت
جایی برای اعتراف های شبانه
خالی بگذار..
تنم اینجا
هوس ات را کرده است
و دلم
مشتی بوسه می خواهد
بیا..
بگذار معشوقه ات
از بدمستی آغوش تو
به سر انگشتهایت پناه آورد..

 

(شعر از: وفا)

صبوری چرا کنیم؟

صبوری چرا کنیم؟

دیگر دلیلی برای گریختن نیست
بیا و پایت را از هر چه سایه است پس بگیر
بگذار تن تو نیز اعتراف کند
که پای رفتن از منحنی های تنم را
عمریست ندارد..
من به خانه باز گشته ام
به کنج خلوت خیال تو
و آنقدر با شعرهای ناگفته ام
کلنجار می روم تا بیایی..
فردا که آمدی
تنها برایم دو بازو بیاور
مردانه
همین برای جنون من کافیست
تا بی هوا
دوباره به آغوش تو باز گردم..


(شعر از: وفا)


پی نوشت: خانم "وفا" از دوستان قدیمی بنده بودن در سایت کلوب. فکر کنم سال 91 بود که ایشون این اشعار رو اونجا آپ میکردن و من در آرشیوم سیوشون میکردم. مدتیه که ازشون بیخبرم. فکر کنم وفا اسم مستعارشون بود. در هر حال، خانم وفا ی عزیز، اگر روزی گذرتون اینجا افتاد بگید تا اگر لازم بود این اشعار زیبا رو با نام و امضای واقعی شما منتشر کنم. با سپاس

بر من خرده مگیر...

بر من خرده مگیر
اگر پنجره را به روی
آفتاب همیشه مهربان با من
می بندم
اگر سرگردان می شوم
در خیالی
که مچاله شده است
کز کرده است بی تو
و اگر ماه هاست
نگاه نکرده ام
به آسمانی که "تو" اش
کم است
نفس های من
به سوی تو
بال و پر می زند
بر من خرده مگیر
همیشه همین است
روزهای بی عشق من
روزهای بی تو ...


شعر از: وفا

تو مدام در "دوستت دارم" تکرار می شوی

تو مدام در "دوستت دارم" تکرار می شوی

ولی من هنوز در اولین سر مشق آن مانده ام!
نه ایراد از من است
و نه از قلم های بی گناه
تو را می نویسم
اما نمی بینی
لای هیچ سطری هم پنهان نمی شوی
حتی میان هیچ خشمی هم مچاله نمی شوی!
این کاغذ ها هستند
که تو را نمی پذیرند
مبادا نامت
عاشقشان کند!


شعر از: وفا

---------------------------------------------------------

دفتر عشق:

چه دیــر به دیــر به خواب زندگی ام می آیی !
نمی دانی

که من دلواپســی هایم را

با رویـــــاهای تــــو رنگ می زنم ؟
!