کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کنار من باش - نیکی فیروزکوهی

کنار من باش
حتی اگر بهار نیاید
حتی اگر پرنده‌ای نخواند
حتی اگر زمستان طولانی
اگر سرما نفس گیر
حتی اگر روزگارمان پر از شب
پر از تاریکی‌
باز یکی‌ با نفس هایش
عشق را صدا می‌‌زند

دنیا پر از عطر بابونه است محبوب من
بیا بودن را اراده کنیم
بیا از سرانگشتان این احساس آویزان شویم
لبریز و مست
تاب بخوریم
دنیا پر از عطر بابونه است محبوب من
بیا شگفتی دوست داشتن را
به سینه هامان بسپاریم
بیا ساده باشیم
ساده باشیم و عاشق.

"نیکی فیروزکوهی"

بدون آغوشت - مریم قهرمانلو

آنجا را نمی‌دانم

اما اینجا بی تو،

بدون آغوشت

خیابان به خیابان،

برگ به برگ

پاییز به شدت دارد اتفاق می‌افتد...


"مریم قهرمانلو"


برگرفته از کانال: باران دل

@baran_e_del

 


از هم گسیخته - فرنگیس شنتیا

نه یک بار
نه صد بار
نه هزار بار
به اندازه هر نفسی که در هوای تو می کشم
بگو که دوستم داری.


وقتی که بوی آغوش تو در میان باشد
در اعماق من زنی درد می کشد
که کمبود شدید محبت دارد
و تعادل روانی اش را از دست می دهد
همین که می فهمد
تو با آفتابِ پشت پنجره سر و سرّی داری.


من از چشم دوختنت به گل ها و درخت ها و پرنده ها
جنون ناگهانی می گیرم
و به چشمان خودم نیز سوء ظن دارم
که روز به روز مرا در هم شکسته تر
و تو را زیبا تر از آنچه که هستی به رخ می کشند.

حق با تو بود
دیگرنمی توان
به نجات کسی که خوشبختی خودش را
تا گوشت به ناخن می کشد
امید چندانی داشت
فقط مرا کمی بیشتر بخواه
مرا مثل وسوسه گناهی که دست از سرت برنمی دارد  
مرا چنان که می خواهمت بخواه.

 

"فرنگیس شنتیا"


آغوش تو آدم را پرنده می کند

به تو فکر می کنم و

بی اختیار لبخند می زنم

تو منظره ی همان دشتی

که بارها سرتاسر رویاهایم را

دیوانه وار در آن دویده ام

 

پروانه ها

از گلوی تو پرواز می کنند

صدای قلبت

صدای بافتن پیله هاست!

عطرها، دست از سر پیراهنت بر نمی دارند...

 

شبیه زنی خوشبخت دوستت دارم

شبیه زنی که مقابل آینه

گوشواره هایش را می اندازد و آواز می خواند...

 

روی سینه ات به خواب رفته ام و

می دانم از جایم که برخیزم

صدای النگوهایم

صدای بال پروانه هاست...

 

آغوش تو

آدم را پرنده می کند، دشت بزرگ!

آغوش تو

مرا بلند پروازتر می کند...

 

"مهسا چراغعلی"

 

از کتاب: جنگل گریان

 

با من حرف بزن 3

من تمام شهرهای ویران شده ام

سربازهای بسیاری

در چشم هایم شکست خورده اند

و آغوش تو

تنها جای دنیاست

که هنوز دوستش دارم.

 

مرا ببخش که غمگینم

و وقتی می گویم دوستت دارم

گریه ام می گیرد...

مرا ببخش که

فقط می نویسم

و کاری از دستم بر نمی آید!

 

"مهسا چراغعلی"

 

از کتاب: جنگل گریان / بخشی از شعر بلند 13


گرماى مردادىِ تنِ تو

گرماى مردادىِ تنِ تو

نفسِ هرکسى را مى گیرد

و منم

چه عاشقانه گرم مى شوم

مى سوزم

و دوباره

هر مرداد

عاشقت مى شوم انگار...

 

"علیرضا اسفندیارى"


برگرفته از کانال:

@baran_e_del


تمام اتاق بوی تو را گرفته است

تمام اتاق بوی تو را گرفته است
زیر سیگاری را
خالی می کنم
می شورم
اما هنوز هم دهانش
بوی آخرین بوسه را می دهد

پنجره را باز میکنم
پرده عطر تو را در اتاق دور می زند
و من آغوش تو را بیرون می آورم و
با دگمه هایش
فال می گبرم
می آید
نمی آید
می آید
نمی آید
اگر دگمه ی افتاده ی یقه ات را دوخته بودم
حتما می آمدی !

از: سمانه سوادی

آغوش تو

جایی باید باشد غیر از این کنج تنهایی

تا آدم گاهی آنجا جان بدهد

مثلا آغـــوش تـــو

جان می دهد برای جان دادن...!

 

"ناصر رعیت نواز"

برگرفته از وبلاگ «الهه باران»

دسته گل...

دسته گل را
این بار
در آغوش تو به آب می دهم
هرچه بادا باد
عاشقی که حساب و کتاب ندارد .

 

"نگار الهی"

------------------------------------------------------

 

دفتر عشق:

برای بدست آوردنت نمی‌جنگم !
به تکّدی قلبت هم نمی‌آیم !
دوستت دارم ،
فارغ از داشتنت ...

"منبع: perkas"

---------------------------------------------------------


+ دانلود آهنگ «عذابم نده» با صدای بابک مافی، (سال انتشار: 1391)

 

++ بابک مافی و کارهاش رو بسیار دوست دارم. تنظیم‌های خوبی هم برای خوانندگان دیگه گاها انجام داده. اما خوب خود بابک و تُن دلنشین صداش یه چیز دیگه‌اس. درود بر بابک مافی عزیز و سپاس برای کارهای زیبایی که به ما تقدیم کرده. آلبوم کالکشن 89 بابک بی نظیر بود و بنظرم یکی از بهترین آلبوم‌های سال 89 بود. همینطور دیگر تک آهنگ‌هایی که تا به امروز ارائه کرده. امیدوارم بزودی آلبوم رسمی (با مجوز) از این خواننده خوب ببینیم. خواننده‌هایی که بعضا نه صدای خاصی دارن و نه ذوق خوانندگی آنچنانی، آلبوم میدن، کنسرت میذارن و کسب درآمد میکنن. اونوقت حیفه کسی مثل بابک... آرزوی موفقیت دارم برای بابک مافی عزیز.

نه منت دریا... نه بی تابی ِ جنگل

نه منت دریا را می کشم

نه بی تابی ِ جنگل را می کنم
همه را برای تو می آورم...
اگر تو به ارتفاع چوبی این سقف قناعت کنی
یقین، دنیا را درون کلبه ای جای داده ام
بی آنکه هیچ جغرافیایی از حقیقت

به اندازه آغوش تو خبر داشته باشد.

 

"هومن شریفی"

----------------------------------------------------------

 

دفتر عشق:

از عشق نگو دیگر
وقتی در بوی موهایت مشغولم
حرف کهنه ایست دوست دارمها
وقتی میان دستانت
دوست دارم بمیرم !
از عشق نپرس دیگر
وقتی می روی
و من سرزده می میرم

"منبع: نت"

-------------------------------------------------------


پی نوشت:

+ همچنان دوستان کامنت میذارن و در مورد آهنگ وبلاگ می‌پرسند. متاسفانه بلاگ اسکای مثل بلاگفا پست ثابت ندارد که بشود یک مطلب را برای همیشه در بالای صفحه ثبت کرد! وگرنه حتما این موضوع را پست ثابتش می‌کردم. لااقل تا موقعی که این آهنگ اینجاست:

متاسفانه خواننده این ترانه را نمی‌شناسم و فایلش را هم ندارم. فقط کد موزیک را دارم. با عرض معذرت، دوستان لطفا درخواست کد موزیک نفرمایند!

 

++ اگر موزیک برای شما پخش نمی‌شود (در مورد موزیک پلیر این وبلاگ و سایر وبلاگها که بر پایه swf پلیر هست) ممکنه که از به روز نبودن فلش پلیر فایر فاکس و یا IE شما باشه. گوشه سمت چپ نوار آدرس فایرفاکس را چک کنید. اگر یک آیکون قرمز رنگ داشت (مربوط به Adobe flash)، آن را باز کرده و اکتیو نمایید تا مشکل حل شود. از گزینه Allways active... استفاده نمایید که برای همیشه ثبت شود.

لازم به ذکر است که Adobe flash player نه تنها برای پخش موزیک بلکه برای موارد دیگر هم (در اینترنت) کاربرد دارد. پس همیشه آنرا بروز رسانی کرده و آخرین ورژن را نصب نمایید.

آخرین ورژن فلش پلیر را می‌توانید از اینجا دانلود کنید. 


موفق باشید

بدون رنگ

خیال خوابیدن در آغوشت
یا حتا صدات
آقای من!
در آغوشِ صدات هم
می‌توانم بخوابم
و همه‌ی دنیا را
مال خودم بدانم.
@
حالا پرواز کرده‌ای
بر بال فرشتگان نشسته‌
پیله‌بسته
پروانه‌ای؟
نه
عقاب من!
تک‌سوار بی نقاب من!
@

این منم
که گمشده‌ام
یا تویی
که پیدا نمی‌شوی؟
@

دلم صدات را می خواهد

بوی موهات را می خواهد

وقتی خوابی

پشت آن پلک های معصوم

آرامش نفس هات را می خواهد

اینجا در غیبت تو

سرم را در لباست فرو می برم

و آرام نمی گیرم

دست هات کجاست گل من؟

دلم دست هات را می خواهد.

 

"عباس معروفی – پونه ایرانی"

 

از کتاب: نامه های عاشقانه / نشر گردون / 2011 / آلمان

تو تکراری ترین حضور روزگار منی

این که باید
فراموش ات می کردم را هم
فراموش کردم
تو تکراری ترین حضور روزگار منی
و من عجیب
به آغوش تو
از آن سوی فاصله ها
خو گرفته ام

"سید محمد مرکبیان"

مگر چند بار دیگر به دنیا می آیم

مگر چند بار دیگر به دنیا می آیم
که یکی را بدون تو
بدون لبخندت
برسانم به انتها
و بارهای دیگر
با دست هایی که خاک شده اند
دوباره برویم به روی زمینی که رد می شوی
و باد که می آید
برساند به ‍‍‍‍‍‍‍‍پیراهنت
که این گرد و خاک
چقدر عاشق آغوش تو بوده است
یک بار منصفانه نیست زندگی
کم است برای من که گم ات کردم
در اولین نشانه که داشتم
و آن لحن صدایت بود
که در ازدحام خیابان
در لحظه محو شد
و رهگذران
روی لحن تو
آن قدر در آمد و شد بودند
که گم کردن ات بدیهی بود
درست مثل این که بدیهی است
تو گم شده ای
من پیر می شوم
و مرگ که می رسد
فکر می کند
چقدر شبیه حرف های ناتمام
باز مانده است دهانم

 

"ناهید عرجونی"

غربت یعنی صندلی خالی تو

غربت یعنی صندلی خالی تو

وقتی زمینم وارونه می چرخد .

آنجا که منم

نه ابتدای خلقت است

و نه انتهای آفرینش .

آنجا

صفرترین نقطه دنیاست

شرمناک ترین بی پناهی انسان .

آنجا

ناگهان ترین بغض تاریخ است .

غربت

نبودن تو نیست

نزدیک ترین ساحل دور افتاده ایست

که گاهی در چشمان تو جا می ماند .

 در آغوش تو گاهی حتی غریب بوده ام .

غریب که باشی می دانی

تنگ ترین جای جهان

دل من است .

 

شعر از: فرید

آسان است برای من

آسان است برای من
که خیابان ها را تا کنم
و در چمدانی بگذارم که صدای باران را به جز تو کسی نشنود
آسان است به درخت انار بگویم انارش را خود به خانه ی من آورد
آسان است آفتاب را سه شبانه روز بی آب و دانه رها کنم
و روز ضعیف شده را ببینم که عصا زنان از آسمان خزر بالا می رود
آسان است یک چهچه گنجشک را ببافم

و پیراهن خوابت کنم

آسان است برای من که به شهاب نومید فرمان دهم که به نقطه ی اولش برگردد
برای من آسان است به نرمی آبها سخن بگویم
و دل صخره را بشکافم
آسان است ناممکن ها را ممکن شوم
و زمین در گوشم بگوید: "بس کن رفیق"
اما
آسان نیست که معنی مرگ را بدانم
وقتی تو به زندگی آری گفته ای ...


"شمس لنگرودی"

-----------------------------------------------------------------


دفتر عشق:

آغوش تو که باشد،

-مهربانی اش را می گویم-
زمستان را هم به سُخره می گیرم
بی هیچ ترس و تردیدی
از اینهمه سرمایی

که حتی نفس در سینه می خشکاند!

"منبع: نت"

حتا در خواب

می خواهم همه ی دنیا باشم

در آغوش تو

می خواهم همه ی دنیایم

آغوش تو باشد

آقای من!

دنیایم را از من نگیر.

@

همینجور که ساده نگاه کنی

یا اخمالو

حتا در خواب

گوشه های لبهات

می خندد

نگاهت می کنم نگاهت می کنم

و مست به خواب می روم.

@

می شود صدایت را

همیشه در خواب من

جا بگذاری؟

 

"عباس معروفی"

بهشت

دیگر سیبی نمانده

نه برای من
نه برای تو
نه برای حوا و آدم
...
ببین!
دیگر نمی‌توانی چشم‌هام را
از دلتنگی باز کنی.
حتا اگر یک سیب
مانده باشد
رانده ‌می‌شوم.
...
سیب یا گندم؟
همیشه بهانه‌ای هست.
شکوفه‌ی بادام
غم چشم‌هات
خندیدن انار
و این‌همه بهانه
که باز خوانده شوم
به آغوش تو
و زمین را کشف کنم
با سرانگشت‌هام.
زمین نه،
نقطه نقطه‌ی تنت.
...
بانوی زیبای من!
دست‌های تو
سیب را
دل‌انگیز می‌کند

 

"عباس معروفی"

جهان چیزی شبیه موهای توست

جهان چیزی شبیه موهای توست،

سیاه و سرکش و پیچیده

خیال کن چه بی‌بختم من!

که به نسیمی حتی

جهانم آشوب می‌شود...

 

"کامران رسول زاده"


برگرفته از کتاب: «فکر کنم باران دیشب مرا شسته, امروز توام»

-----------------------------------------------------------------------------

 

دفتر عشق:

چیز دیگری نمی خواهم.
شاید فقط سهمم را!
از آغوش تو ...
که روزها به جنونم می کشد
شب‌ ها شاعر…!

"منبع: نت"

جوانی‌ام گوشه‌ی آغوش تو بود

جوانی‌ام

گوشه‌ی آغوش تو بود

لحظه‌ای صبر اگر می‌کردی

پیدایش می‌کردم

آغوشت را باز کردی

برای رفتن‌ام

شاید حق با تو بود

من دیر شده بودم!


دیر یا زود

مانند یک دسته‌ی گل

باید که حسرتم را در بغل بگیرم و بروم

به خواستگاری‌ آن زن ِ خاکی

که نه نخواهد گفت

آغوشش را باز خواهد کرد

و همه چیزم را خواهد گرفت

و من همه چیزم را به او خواهم بخشید

بی هیچ حسرتی

مگر این حسرت ابدی

که دهانم را می‌گیرد

دیگر چگونه بگویم که دوستت دارم!؟ 

 

"شهاب مقربین"

 

از کتاب: سوت زدن در تاریکی

 

امسال بهار فهمیدم ...

امسال بهار

فهمیدم با تقدیر نمی شود درافتاد

و با نگاه تو نمی شود درافتاد

و با آمدنت نمی شود درافتاد

این که در آغوش تو

خوابت را می بینم

یعنی مدام در سرنوشتم راه می روی؟

امسال بهار

فهمیدم وقتی کنار هم راه می رویم

بارانی از

شکوفه های شکوه

بر سرمان می بارد.

امسال بهار

برگ معجزه را

از این عشق تغزلی

نشانت می دهم

گل من!

و برگ برنده را

از نگاهت می دزدم.

امسال بهار

هزاره ی عشقم را با تو

جشن می گیرم

و برای بودنت

می میرم.

 

"عباس معروفی"