کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

به من حق بده ...

به من حق بده به رویم نیاورم که چقدر دوستت دارم!

من همیشه هرچه را دوست داشته ام از دست داده ام
به من حق بده از روزهایی که نباشی بترسم
روزهایی که نیستی نابودم می کند

و جای خالی ات حتی با صدای هق هق هایم پر نمی شود
من می ترسم از نبودنت ..
از نحسی سرنوشتم که تو را از من بگیرد ..

این نامه را درست زمانی می خوانی که مرده ام
درست زمانی که ترسم از جوهر خودکارم ریخته است
و می توانم عاشقانه بنویسم :
تمام این سال ها دیوانه وار عاشقت بودم !

 

"منیره حسینی"

شرط عاشقی

اگر روزی به جرم سرخ احساس

برای شاخه ای یخ ناله کردم

 

برای ماندن و پروانه گشتن

به روی زندگیمان سایه کردم

 

اگر روزی ته یک قصه را من

برای دلخوشی افسانه کردم

 

اگر بازآمدی اینجا کنارم

به روی عاشقی پیمانه کردم

 

اگر روزی میان کوچه عشق

کنار تو خزان را بیمه کردم

 

میان سایه ای از جنس لبخند

من اینجا با تو شاید لانه کردم.

 

"شهره روحبانی"

از کتاب: غریبه ، 1381

 


... یعنی تو

سرد
یعنی تو
که صدایت یخ می بندد بر رگ هایم
به وقت هایی که کسی را دوست داری
که من نیستم

 

گرم
یعنی تو
که هر نگاهت داغ می شود بر دلم
برای بعد ها
به وقت هایی که کسی را دوست داری
که منم

 

آب
یعنی تو که بر سرم می ریزی
پاک
از ابرهای دلتنگِ سقف خانه ات که از خیابان فرار کرده اند
به جای هر غسلی
به جای هر بارانی

 

خاک
یعنی خاک بر سر لحظه هایی
که ما مال هم نیستیم!

 

خلاصه
خورشید
کتاب
کفش
کلید
کلمه
همه شان تویی
به تنهایی!

 

تنهایی
یعنی تو
که نمی دانی بی من
چقدر تنهایی!

 

"مهدیه لطیفی"

از کتاب: برف روی خط استوا

هیچ وقت...

هیچ وقت

یکی را با همه ی ﻭﺟﻮﺩﺕ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ!
ﯾﮏ ﺗﮑﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ
ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺟﺰ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﺪﺍﺭﯼ...

"هاروکی موراکامی"

وقتی در خانه نیستی

وقتی در خانه نیستی
زلزله
آتش سوزی
و حتی بادی که به پنجره می کوبد
وحشت زده ام می کند ...

می ترسم

هیچ راه فراری به آغوش تو نباشد.


"منیره حسینی"

-------------------------------------------------------------------


+ دانلود آهنگ "ستایش" با صدای مرتضی پاشایی.

چرا تو؟

چرا تو؟

چرا تنها تو

از میان تمام زنان

هندسه زندگی مرا عوض می کنی

ضرباهنگ آن را دگرگون می کنی

پابرهنه و بی خبر

وارد دنیای روزانه ام می شوی

و در پشت سر خود می بندی،

و من اعتراضی نمی کنم؟

چرا تنها و تنها

تو را دوست دارم،

تو را می گزینم،

و می گذارم تو مرا

دور انگشت خود بپیچی

ترانه خوان

با سیگاری بر لب،

و من اعتراضی نمی کنم؟

 

چرا؟

چرا تمامی دوران ها را در هم می ریزی

تمامی قرن ها را از حرکت باز می داری

تمامی زنان قبیله را

یک یک

در درون من می کشی،

ومن اعتراضی نمی کنم؟

 

چرا؟

از میان همه ی زنان

در دستان تو می نهم

کلید شهرهایم را

که دروازه شان را

هرگز بر روی هیچ خودکامه ای نگشودند

و بیرق سفیدشان را

در برابر زنی نیافراشتند

و از سربازانم می خواهم

با سرودی از تو استقبال کنند،

دستمال تکان دهند

و تاج های پیروزی بلند کنند

و در میان نوای موسیقی و آوای زنگ ها

در مقابل شهروندانم

تو را شاهزاده ی تا آخر عمر بنامم؟

 

"نزار قبانی"

بلندی موهایت

این روزها

از بلندی موهایت فهمیده ام
چند وقت است
تو را نوازش نکرده ام!
گناه
از کوتاهی انگشتان من است
که بشکنند
که بند بند با دیوار این سلول بر سرم بریزند
که قلم شوند و
روزگارم را سیاه کنند.

 

"منیره حسینی"

آغوش تو

...

آغوشت‌ یادآور بستر بی‌مرز کودکی‌ست‌

با زمزمه‌های‌ معجزه‌ساز مادرُ

قصه‌های‌ شب‌سوز شبانه!

 

آغوشت‌ کتمان‌ تمام تاریکی‌هاست،

اتمام‌ تمام‌ تحکم‌ها،

به‌ جهانی‌ که‌ یوزْباشیانَش‌

حیله‌ی‌ حقیقت‌ْلباس‌ خویش را

به‌ آیت‌ِ شکنجه‌ تبلیغ‌ می‌کنند!

 

دیده‌ام‌ را که‌ به‌ دیدار دریا می‌برم،

آغوشت‌ پناه‌ اندیشه‌های‌ من‌ است‌

و سینه‌ات‌ تالاری‌ست‌

که‌ در آن‌ فریاد می‌زنم:

انسان‌ آزاد است!

 

"یغما گلرویی"

از مجموعه: اینجا ایران است و من تو را دوست می دارم

دفتر اول: من وارث تمام برده‌گان جهانم! ، ترانه 28

 

راز

به من حق بده

دوست داشتنت تنها راز زندگی ام باشد
من همیشه هرچه را که دوست داشته ام

از دست داده ام!

"منیره حسینی"

نگاه تو

...
نگاه تو
نقش مرا در عاشقانگی ام
انتخاب می کند
زنی که بین مادر و معشوقه
... مردد است

تو باشی
دیگر چه فرقی می کند؟


می توانی
کودکانه بهانه بگیری
یا بگذاری
مردی بی قرار را
در آغوشت پیدا کنم
مردی که با تمام وجود
دلش برای آن غیرممکنی
که در من دیده و از دست خواهد داد
تنگ می شود.

"نیلوفرلاری پور"

من مشتاق شمردن بوسه های توام

من مشتاق شمردن بوسه های توام

و زاریِ آب در لیوانی

که به لب های تو فکر می کند.


از یک فرشته گزمه چه بر می آید

جز دستبندی که بر مچ مجروحم می زند

و به دست توام می سپارد.

...

 

"شمس لنگرودی"


از کتاب: "و عجیب که شمس ام می خوانند" (63 ترانه عاشقانه)

لمس انگشتان تو

میان دندانه های خطوط بریل
دلم به لمس انگشتان تو گرم است

هر بار که به نقطه ای برجسته می رسی
هر بار که در دو نقطه ی کور حس می شوم
مرد
حرف زدن که نیاز به دیدن ندارد
از روی خطوط اندامم مرا بخوان
و نفس هایم را
از لکنت جمله های عاشقانه ام بیرون بکش
من
با پا به پا شدن عصای تو
در سطر سطر زندگیت می دوم
و هر روز
دست هایم
پرانتزی می شوند
تا تله ای
انگشتانت را به بند انگشتانم در بیاورد
با من حرف بزن
روزی در چشم هایت
که مدام رو به عقربه های شب می چرخند
فقط با چند ستاره

روزها را برای تو روشن خواهم کرد.

 

"منیره حسینی"

 

چشم به راه

همه می دانند
من سال‌هاست چشم به راه کسی
سرم به کار کلمات خودم گرم است
تو را به اسم آب،
تو را به روح روشن دریا،
به دیدنم بیا،
مقابلم بنشین
بگذار آفتاب از کنار چشم‌های کهن‌سال من بگذرد
من به یک نفر از فهم اعتماد محتاجم
من از اینهمه نگفتن بی تو خسته‌ام
خرابم
ویرانم
واژه برایم بیاور بی انصاف

...

"سید علی صالحی"

 

(شعر کامل در ادامه مطلب)

ادامه مطلب ...

دوستت دارم

«دوستت دارم»
و این جهانی ترین شعری ست که گفته ام
شاعر نیستم اگر
این را که برای تو نوشته ام
دهان به دهان
میان بوسه های عاشقانه نچرخد.


"منیره حسینی"

به جستجوی تو

به جستجوی تو

بر درگاه کوه می‌گریم،

در آستانه‌ی دریا و علف.

به جستجوی تو

در معبر بادها می‌گریم

در چارراه فصول،

در چارچوب شکسته‌ی پنجره‌یی

که آسمان ابرآلوده را

قابی کهنه می‌گیرد.

به انتظار تصویر تو

این دفتر خالی

تا چند

تا چند

ورق خواهد خورد؟

جریان باد را پذیرفتن

و عشق را

که خواهر مرگ است

و جاودانگی رازش را

با تو در میان نهاد.

پس به هیأت گنجی درآمدی:

بایسته و آزانگیز

گنجی از آن‌دست

که تملک خاک را و دیاران را

از اینسان

دلپذیر کرده است!

نامت سپیده‌دمی‌ست

که بر پیشانی‌ِ آسمان می‌گذرد

ــ متبرک باد نام تو! ــ

و ما همچنان

دوره می‌کنیم

شب را و روز را

هنوز را ...

 

"احمد شاملو"

(در خاموشیِ فروغ فرخ‌زاد)

از کتاب: مرثیه‌های خاک، شکفتن در مه

پرنده کوچک

...

چقدر ساده‌ایم ری‌را!

نه تو، خودم را می‌گویم
من هنوز فکر می‌کنم سیب به خاطرِ من است
که از خوابِ درخت می‌افتد.

در آینه می‌نگرم
و از چاهی دور
صدای گریه‌ی گُلی می‌آید
که نامش را نمی‌دانم!

ری‌را ...!
گفتی برایت
از آن پرنده‌ی کوچکی
که تمامِ بهار ... بی‌جُفت زیسته بود، بنویسم!
باشد عزیزِ سال‌های دربه‌دری ...! 

راستش را بخواهی

بعد از رفتنِ تو
دیگر کسی به آینه نگفت: - سلام!
شایع شده است
این سالها شایع شده است
که آن پرنده‌ی کوچک
روحِ شاعری از قبیله‌ی دریا بود،
یک شب آوازِ کودکی از بامِ دریا شنید،
صبح که برخاستیم
باد ... بوی گریه‌های سیاوش می‌داد،
و کسی نبود
و کسی نمی‌دانست
بر طشت‌های زرینِ گَرسیوَز
هزار کبوترِ بی‌سر
شبیهِ ستاره مُرده‌اند!

 

"سید علی صالحی"

از مجموعه: آخرین عاشقانه‌های ری‌را / نامه هشتم

جهانی در چشم هایم گریه می کند

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

حالا که تو رفته یی ...

حالا که تو رفته یی می فهمم

دست های تو بود
که به نان طعم می داد
پنیر را به سفیدی برف می کرد
و روز می آمد و سر راهش با ما می نشست. _
حالا که تو رفته یی
و ملال غروبی نان را قاچ می کند
و برگ درختان
به بهانۀ پاییز
ناپدید می شوند.

 

"شمس لنگرودی"

 

از کتاب: "و عجیب که شمس ام می خوانند" (63 ترانه عاشقانه)

دلتنگی امان‌ام را بریده

...

می‌آیی
می‌مانی
می‌روی
نمی‌آیی


این فعل‌ها را
هرجور که صرف کنم،
تو مرد ماندن برای همیشه نیستی
چه در آمدن
چه در رفتن
چه در نیامدن!
دلتنگی امان‌ام را بریده
زندگی هیچوقت با من مهربان نبوده
هنوز هم
تا خرخره
خون دل می‌خورم


می‌مانم

می‌سوزم
می‌سازم
اما روزی که بتوانم بروم،
دیگر برنمی‌گردم.
منشور چشم‌هایت را
با احتیاط بر پوست‌ام بتابان
من رنگین ‌کمانی از احساسات زنانه‌ام!
من اردی‌بهشت پر گلی هستم،
که به اشتباه
در روز اول مرداد شکفته‌ام
هرچقدر هم که بندباز ماهری باشم،
یک روز ناگزیر زمین می‌خورم
کاش پیش پاهای تو نیفتم!
این قصه را هرجور که بنویسم،
آخرش سوختن است! سوختن زندگی‌مان!


دلتنگی امان‌ام را بریده
از زور بی‌کسی با تو حرف می‌زنم.
اشتباه احمقانه‌ی من این است؛
همیشه توی آدم‌ها
دنبال یار می‌گردم
تنها ماندن برایم سخت است
ای وای تا صبح
عقربه باز هم باید مسیر همیشگی را پیاده روی کند
کاش زودتر شب تمام شود
من طاقت تاریکی هم ندارم
چرا امشب اینقدر بی‌ستاره است!!!
...

 

"شهره روحبانی"