کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

پیشانی‌ات وطن من است - محمود درویش

پیشانی‌ات وطن من است
به من گوش کن
و چون علفی هرز پشت این نرده‌ها رهایم نکن
همچون کبوتری در کوچ
مرا وا نگذار
همچون ماه تیره روز
و بسان ستاره‌ای دریوزه
در میان شاخسار
مرا با اندوهم رها نکن،
زندانی‌ام کن با دستی که آفتاب می‌ریزد
بر دریچه‌ی زندانم
بازگرد تا بسوزانی‌ام،اگر مشتاق منی،
مشتاق من با سنگ‌هایم، با درخت‌های زیتونم،
با پنجره‌هایم… با گِلم
وطنم پیشانی توست
صدایم را بشنو و تنها رهایم نکن

"محمود درویش"

مترجم: محبوبه افشاری

منبع: http://echolalia.ir


درباره شاعر:

محمود درویش (۱۹۴۱ – ۲۰۰۸) شاعر و نویسنده فلسطینی بود. او بیش از سی دفتر شعر منتشر کرد و شعرهای او که بیشتر به مسئله فلسطین مربوط می‌شد در بین خوانندگان عرب و غیر عرب شهرت و محبوبیت داشت. برخی از شعرهای او به فارسی ترجمه و منتشر شده‌است. وی مدتی عضو سازمان آزادیبخش فلسطین بود و در ۱۹۹۳ در اعتراض به پذیرش پیمان اسلو از این سازمان استعفا داد.

 

تو هماره در صبحدم برمی‌گردی - چزاره پاوزه

نسیم سبک سپیده دم
نفس می‌کشد با دهانت
در انتهای خیابان‌های خلوت
پرتو خاکستری چشمانت،
قطرات شیرین سپیده دم است
بر تپه‌های تاریک
قدم‌ها و نفس ِ تو
همچون باد صبحدم
فرا می‌گیرد خانه‌ها را
شهر مرتعش می‌شود
سنگ‌ها دم برمی‌آورند،
زندگی هستی تو،
یک بیداری
ستاره
در پرتو سپیده دم،
آواز نسیم،
گرما، نفس
گم شد
شب پایان گرفت
تو روشنایی و صبحی.

"چزاره پاوزه"

مترجم: کمال محمودی

منبع: http://echolalia.ir


درباره شاعر:
چزاره پاوزه (به ایتالیایی: Cesare Pavese) ( ۱۹۰۸ - ۱۹۵۰) رمان‌نویس، شاعر، مترجم و منتقد ادبی اهل ایتالیا بود. به نظر بسیاری بهترین رمان او ماه و آتش است. چزاره پاوزه از چهره‌های مهم ادبی قرن بیستم این کشور است. او از آن دسته نویسندگان ایتالیاست که ادبیات این کشور را متحول کردند. پاوزه سهم به سزایی در شناساندن نویسندگان آمریکایی در ایتالیا داشته‌است. (منبع: ویکی پدیا)

نامه‌ای از قعر دریا - نزار قبانی

اگر یارم هستی کمکم کن
تا از تو دور شوم
اگر دلدارم هستی کمکم کن
تا شفا یابم
اگر می‌دانستم عشق چنین خطرناک است
عاشقت نمی‌شدم
اگر می‌دانستم دریا اینقدر عمیق است
به دریا نمی‌زدم
اگر پایان را می‌دانستم
آغاز نمی‌کردم!
دلتنگت هستم
یادم بده چگونه ریشه‌های عشق را درآورم
یادم بده چگونه اشک‌هایم را تمام کنم
یادم بده چگونه قلب می‌میرد
و اشتیاق خودکشی می‌کند!
اگر پیامبری
از این جادو، از این کفر
رهایم کن
عشق، کفراست پس پاکم کن
بیرونم بکش از این دریا
که من شنا نمی‌دانم!
موجی که در چشمانت جاری ست
مرا به درون خود می‌کشد
به ژرف‌ترین جا
به عمیق‌ترین نقطه!
حال آنکه نه تجربه‌ای دارم
نه قایقی
اگر ذره‌ای پیشِت هستم عزیزم،
دستم را بگیر
که از فرق سر تا نوک پا عاشقم
و در زیر آب نفس می‌کشم
و ذره ذره غرق می شوم
غرق می شو…
غرق…!

"نزار قبانی"

ترجمه: دکتر یدالله گودرزی

(با تشکر از جناب رحمانی برای ارسال شعر)


عطر دهانت را دوست دارم - فرنگیس شنتیا

عطر دهانت را دوست دارم
عطرتلخ بوته های باران خورده توتون
آمیزه دردناکی از وسوسه و پرهیز
شکاف نازک بین لب هایت را دوست دارم
بی دشنام ، بی نفرین ، بی هیاهو
طرح نایابی از سکوت و دانایی
گودی زیر بازوانت را دوست دارم
لانه امنی برای گنجشک های بیقرار من
خلوت خوشبوی دل سپردن و انکار
تمام تنت را دوست می دارم
تمام تنت را
ای انسان بدون مکر
چقدر عجیب شبیه آن مردی هستی
که به خواب های کودکی ام پا می گذاشت
و جای چشم هایش
یک جفت ستاره طلایی براق روییده بود.

"فرنگیس شنتیا"