این عصرهای پاییزی
عجیب بوی نفس های تو را می دهد
گویی تو اتفاق می افتی
و من دچار می شوم ...
"ناشناس"
ارسالی خانم "سمیرا بانو"
کاش می شد تکثیر می شدم
به دوست داشتنت
به چشمهایت
به لبهایت
به دکمه های پیراهنت
کاش می شد
برایت چند دل می شدم
چند قلب می شدم
چند آغوش می شدم
یا چند دیوانه
که بند دلش را بسته به لبخندت
کاش می شد تکثیر می شدم
به نفسهایت
به دستهایت
به آغوشت
لعنتی جان!
من برای دوست داشتنت
بی اندازه مَردم ...
"امید آذر"
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
***
خرم آنروز کزین منزل ویران بروم
راحت جان طلبم و از پی جانان بروم
***
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سرو سامان که مپرس
***
در نمازم خم ابروی تو، با یاد آمد
حالتی رفت که محراب، به فریاد آمد
***
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
***
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور
***
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
***
گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد
گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید
***
من که از آتش دل چون خم می در جوشم
مهر بر لب زده خون می خورم و خاموشم
قصد جان است طمع در لب جانان کردن
تو مرا بین که در این کار به جان می کوشم
***
بیستم مهرماه، روز بزرگداشت حضرت حافظ شیرازی، افتخار شعر و ادب ایران و جهان گرامی باد.
سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد
وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
بیدلی در همه احوال خدا با او بود
او نمی دیدش و از دور خدایا می کرد.
"حافظ"
20 مهر، روز بزرگداشت حافظ گرامی باد.
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما.
"حافظ"
20 مهر، روز بزرگداشت حافظ گرامی باد.
سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد.
20 مهر، روز بزرگداشت حافظ گرامی باد.
از کجا آمده اند چشم های گمشده ی تو
و از کدام تاریکی گذشته اند
که این چنین روشن اند
و صدای تو که میل رزد در انتهای شاخه ها
و تو که دورتر هستی در آن سوی آیینه ها
از کجا آمده ای که گم شدنت را می دانستم
این همه آیینه را می شکنم
درخت ها را برای شنیدن صدایت
صدا می کنم
و چشم های گمشده ی تو همین جاست
دورتر از دسترس نگاه من.
"بیژ جلالی"
از کتاب: شعر پایان، شعر دوری / انتشارات مروارید
زندگی کمی دیوانگی می خواست
اما ما زیادی دیوانه شدیم
...
دیوانه که باشی
خودت هم نخندی
زخمهایت می خندند!
"رسول یونان"
از کتاب: مواظب باش مورچه ها می آیند / نشر امرود / 1395
به خاطر تو
به جهان خواهم نگریست
به خاطر تو
ازدرختان
میوه خواهم چید
به خاطر تو
راه خواهم رفت
و به خاطر تو
با مردمان سخن
خواهم گفت
به خاطر تو
خودم را دوست خواهم
داشت.
"بیژن جلالی"
از کتاب: شعر سکوت، گزیده شعرهای منتشر نشده سال های 1345 – 1350
انتشارات مروارید
اگر چه دل به کسی داد، جان ماست هنوز
به جان او که دلم بر سر وفاست هنوز
ندانم از پی چندین جفا که با من کرد
نشان مهر وی اندر دلم چراست هنوز؟
"سعدی"
برگرفته از کانال شعر: باران دل
@baran_e_del
غزل از موی پریشان شده ات می ریزد
من اگر شاعرم از دست پریشانی توست.
"سعید شیروانی"
کاش چون پاییز بودم، کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم
برگ های آرزوهایم یکایک زرد می شد
آفتاب دیدگانم سرد می شد
آسمان سینه ام پر درد می شد
ناگهان طوفان اندوهی به جانم چنگ می زد
اشکهایم همچو باران
دامنم را رنگ می زد
وه، چه زیبا بود اگر پاییز بودم
وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم
...
"فروغ فرخزاد"
متن کامل شعر:
ادامه مطلب ...
بر ما رقم خطا پرستی همه هست
بدنامی و عشق و شور و مستی همه هست
ای دوست چو از میانه مقصود توئی
جای گله نیست چون تو هستی همه هست.
"مولانا"
رباعی / دیوان شمس
هشتم مهرماه، "روز بزرگداشت مولوی" گرامی باد.
چگونه دلم تنگ نشود
برای شبی که پر ستاره تر
خانه ای که خلوت تر
تویی که زیباتر
منی که دیوانه تر
و بستری که کوچکتر بود.
"عباس صفاری"
آرامم
شکل تورهای کتان لباسهای خواب
شکل یک آباژور کم نور
در سالنی متروک
آرامم
شکل چمدان لباسهای زمستانی
شکل یک رومیزی که هزاربار
در ماشین لباسشویی شسته شده
روی بند خشک شده
روی میز پهن شده
آرامم
شکل مدادهای سفید مدادرنگیها
آرامم
و به اشکهایم کاری ندارم
"سارا محمدی اردهالی"
برگرفته از وبسایت شاعر: پاگرد