کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

دسته گل تازه به آب افتاده - علی صفری

صبر کن دسته گل تازه به آب افتاده!
زندگی پشت سرت از تب و تاب افتاده

عاشقی با تو فقط دردسری زیبا بود
بی تو از صورت این عشق نقاب افتاده

تا تو بودی نفسم وام از این عشق گرفت
بعد تو کار به میدان حساب افتاده

قسمتم نیستی ای سینی میناکاری
که منم کاسه ی از رنگ و لعاب افتاده

در پی ات می دوم و کودکی ام کفش به دست
و تو آن دسته گل تازه به آب افتاده...

"علی صفری"

سهم ما از عشق - علی صفری

گفته بودم می روی دیدی عزیزم آخرش
سهم ما از عشق هم شد قسمت زجرآورش


زندگی با خاطراتت اتفاقی ساده نیست
رفتنت یعنی مصیبت، زجر یعنی باورش 


یک وجب دوری برای عاشقان یعنی عذاب
وای از آن روزی که عاشق رد شود آب از سرش


حال من بعد از تو مثل دانش آموزی ست که 
خسته از تکلیف شب، خوابیده روی دفترش


بی تو بین گریه ها یاد تو در آغوشم است
من شدم مرداب و یاد تو شده نیلوفرش


با تو فهمیدم جدایی انتهای عشق نیست
آشنا کردی مرا با روزهای بدترش


جای من این روزها میزی ست کنج کافه ها
یک طرف اندوه و من یاد تو سمت دیگرش


مرگ انسان بعصی اوقات از نبود نبض نیست
مرگ یعنی حال من با دیدن انگشترش...

 

"علی صفری"

دیدنش حال مرا - علی صفری

دیدنش حال مرا یک‌ جور دیگر می کند

حال یک دیوانه را دیوانه بهتر می‌کند!

 

در نگاهش یک سگ وحشی رها کرده و این

جنگ بین ما دو تا را نابرابر می‌کند...

 

حالت پیچیدهٔ مویش شبیهِ سرنوشت

عشق را بر روی پیشانی مُقدر می‌کند

 

آنقدر دلبسته ام بر دکمهٔ پیراهنش

فکر آغوشش لباسم را معطّر می‌کند

رنگ مویش را تمام شهر می دانند، حیف

پیش چشم عاشق من روسری سر می‌کند

 

با حیا بودم ولی با دیدنش فهمیده ام

آب گاهی مؤمنین را هم شناگر می‌کند

 

دوستش دارم ولی این راز باشد بین ما

هر کسی را دوست دارم زود شوهر می‌کند!

 

"علی صفری"

کاش هنگام تماشای تو باران باشد - علی صفری

کاش هنگام تماشای تو باران باشد

گریه ی حسرتم از چشم تو پنهان باشد

 

قسمتم بوسه به دست تو نباشد ای کاش

آنچه باید به لب من برسد جان باشد

 

هر سری حس نکند شانه ی معشوقش را

بهتر این است مسیرش به بیابان باشد

 

با نگاهت دلم آوار شد و فهمیدم

عشق مهمان دلی است که ویران باشد

 

عشق یعنی که کبوتر قفسش باز شود

رفتنش مشکل و جان کندنش آسان باشد

 

کاش وقتی چمدان دست گرفتی بروی

آخرین خواسته ات قبل سفر جان باشد.

 

"علی صفری"

علی صفری، متولد 19 آبان 1360

http://safariali.blogfa.com/

safariali61@yahoo.com

دلم از رفتن تو سخت به هم می ریزد - علی صفری

دلم از رفتن تو سخت به هم می ریزد

بروی واژه ی خوشبخت به هم می ریزد


آمدی توی خیابان و همه فهمیدند

شهر را موی کمی لخت به هم می ریزد


عطر آغوش و تنت، حاشیه ی امنیت است

مرد را فاصله در تخت به هم می ریزد


پاره کن پیرهنم را که زلیخا ها را

حالت پارگی رخت به هم می ریزد


عشق با فتح دلت تاجگذاری شده است

بروی سلطنت و تخت به هم می ریزد


آنچه در تجربه ی ماست نشان داده که عشق

تا خیالت بشود تخت... به هم می ریزد...


دوستت دارم و این یک کلمه شعر من است

حرف را قافیه ی سخت بهم می ریزد!


"علی صفری"

 

تا زمانی که رسیدن - علی صفری

تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد

زندگی درد قشنگی ست که جریان دارد

 

زندگی درد قشنگی ست به جز شب هایش

که بدون تو فقط خواب پریشان دارد

 

یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند؟

کار خیر است اگر این شهر مسلمان دارد!

 

خواب بد دیده ام ای کاش خدا خیر کند

خواب دیدم که تو رفتی، بدنم جان دارد!

 

شیخ و من هر دو طلبکار بهشتیم، ولی

من به تو، او به نماز خودش ایمان دارد

 

اینکه یک روز مهندس برود در پی شعر

سر و سریست که با موی پریشان دارد

 

"من از آن روز که در بند توام" فهمیدم

زندگی درد قشنگی ست که جریان دارد.

 

"علی صفری"

 

قول دادم به کسی غیرِ تو عادت نکنم

قول دادم به کسی غیرِ تو عادت نکنم
از غم انگیزی این عشق شکایت نکنم

من به دنبال تو با عقربه ها می چرخم
عشق یعنی گله از حرکت ساعت نکنم

 

عشق یعنی که تو از آنِ کسی باشی و من
عاشقت باشم و احساس حماقت نکنم !

چه غمی بیشتر از اینکه تو جایی باشی
بشود دور و برت باشم و جرات نکنم!

 

عشق تو از ته دل، عمر مرا نفرین کرد...
بی تو یک روز نیامد که دعایت نکنم !

بی تو باران بزند خیس ترین رهگذرم
تا به صد خاطره با چتر خیانت نکنم

 

بی تو با خاطره ات هم سر دعوا دارم...
قول دادم به کسی غیر تو عادت نکنم !

 

"علی صفری"

عکس سال 1402

علی صفری، متولد 19 آبان 1360

http://safariali.blogfa.com/

safariali61@yahoo.com