...
ز هر که دل برباید تو دل رباتر ازوئی
ز هر چه جان بفزاید تو جان فزاتر از آنی
نهادهام سر خدمت بر آستان ارادت
گرم بلطف بخوانی و گر بقهر برانی
اگر امان ندهد عمر و بخت باز نگردد
کجا بصبر میسر شود حصول امانی
مکن ملامت خواجو بعشقبازی و مستی
که بر کناری و دانم که حال غرقه ندانی.
"خواجوی کرمانی"
متن کامل شعر در ادامه مطلب
ای مرهم ریش و مونس جانم
چندین به مفارقت مرنجانم
آن کس که مرا به باغ میخواند
بی روی تو میبرد به زندانم.
"سعدی"
دمی با دوست در خلوت
به از صد سال در عشرت
من آزادی نمیخواهم
که با یوسف به زندانم.
"سعدی"
چنانت دوست میدارم
که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد
و من صبر از تو نتوانم.
"سعدی"
باش تا جان برود در طلب جانانم
که به کاری به از این بازنیاید جانم
هر نصیحت که کنی بشنوم ای یار عزیز
صبرم از دوست مفرمای که من نتوانم.
"سعدی"
ای روی دلارایت مجموعه زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم
دریاب که نقشی ماند از طرح وجود من
چون یاد تو میآرم خود هیچ نمیمانم.
"سعدی"
عشق تو به باد می ماند
وقتی
که بخواهم شعله بکشم
می
آید و خاموشم می کند.
عشق
تو به باد می ماند
همین
که شعله کشیدم
می
آید و شعله ور ترم می کند...
"شیرکو بی کس"
برگرفته از کانال
@baran_e_del
تا خبر دارم از او بیخبر از خویشتنم
با وجودش ز من آواز نیاید که منم
پیرهن میبدرم دم به دم از غایت شوق
که وجودم همه او گشت و من این پیرهنم.
"سعدی"
برگرفته از کانال @baran_e_del
تابلو نقاشی اثر خانم مرجان باغبان نژاد
دلتنگ توام جانا هردم که روم جایی
با خود به سفر بردم یاد تو و تنهایی
"فاطمه صالحی"
متن کامل شعر در ادامه مطلب
به پاس بودنت
هر
روز
پرنده
ی مرده ای پرواز می کند
قفسی
می شکند
و
به تعداد میله های قفس
نرگس
می روید.
در
انبوه پرندگان مرده
دیوانه
ترینشان منم
سینه
ام از شوق آزادی سرخ است
و
طولانی ترین نامه تاریخ را به پایم بسته ام.
پنجره
را بازکن
بگذار
روی شاخه های شانه ات بنشینم
امروز،
خدا مرا
به
شوق آمدنت آزاد کرده است
نام
تو
کلید
زندان من بود ...
"جلال حاجی زاده"
برگرفته از کانال: دیوارنامه
منم ای نگار و چشمی که در انتظار رویت
همه شب نخفت مسکین و بخفت مرغ و ماهی
و گر این شب درازم بکشد در آرزویت
نه عجب که زنده گردم به نسیم صبحگاهی.
"سعدی"
خط از: مریم امام وردی
کانال: @maryamemamverdi
خدا اگر تو بودی
همهی فصلها بهار بود
از درختهای سیب شراب انگور میچکید و
گیلاسها یکی در میان، انار شکوفه میدادند؛
از پیامبران اگر یکی زن بود تو بودی
بیکتاب و دستور بیمشق و سرمشق
بیجنگ و شمشیر
عشق اگر لباس میپوشید
در آینه لبهای تو بودند که میخندیدند
اما تو نه خدایی، نه پیامبر
معشوق سادهی منی
حتی اگر دلت نیاید
دو تخم مرغ را برای پختن نیمرویی بشکنی!
حتی اگر بلد نباشی
از دوست داشتن حرف بزنی
باز هم من برایت میمیرم...
"کامران فریدی"
دچار خواستن توام
می دانی یعنی چه؟!
می خوابم که دوستت داشته باشم
بیدار می شوم که دوستت داشته باشم
نفس می کشم که دوستت داشته باشم
با این همه، روزمره نیستم
در تکرار توست که نو می شوم...
من همان روز آخر اسفندم
که هر روز تحویل می شوم به تو
همیشه بهارم
بهارم با تو
و دوستت دارم.
"کامران فریدی"
دوستت دارم را
به لاله گوش هایت بیاویز...
که هر کلام دیگری
شنیدنش حرام است به تو...
دوستت دارم را
به جیبِ پیراهنت بدوز
سمتِ چپِ سینهات
که راهِ دل به دل نزدیکتر باشد
دوستت دارم را
دورِ گردنت بپیچ
در سوزِ سرما
نفس در نفس زودتر اثر میکند
دوستت دارم را
دوست دارم که تکرار کنم مدام
برای دیدنت که هی دلم ضعف کند
برای همین بودنِ سادهی هر روزهات
برای خواستنت
تکرارِ تو را دوست دارم
از تکرارِ توست
که نو میشود دلم.
"کامران فریدی"
برگرفته از کانال
@baran_e_del