در وصل تو پیوسته به گلشن بودم
در هجر تو با ناله و شیون بودم
گفتم به دعا که "چشم بد دور ز تو"
ای دوست مگر چشم بدت من بودم؟
"ابوسعید ابوالخیر"
شعر مشابه از مولانا:
از روی تو من همیشه گلشن بودم
وز دیدن تو دو دیده روشن بودم
من میگفتم چشم بد از روی تو دور
جانا مگر آن چشم بدت من بودم.
"مولانا"
شعر مشابه از ابوسعید ابوالخیر:
ای تلخ ترین حس شیرین عاشقی
تو را هرلحظه با بند بند وجودم هزاران بار می خواهم
حتی اگر هرگز و هیچوقت مرا نخواهی
تو را با همه بی مهری هایت می ستایم
حتی اگر مهرت برای دیگری باشد
تو را هردم و هرآن در خیالم تداعی می کنم
و بارها و بارها می بویم و می بوسم
حتی اگر دیدن روی زیبایت را تا آخرین نفسم از من دریغ کنی
تو را با همه دردها و غصه هایت
با همه اشک ها و هجرهایت
با همه زخم ها و تازیانه هایت
عاشقانه دوست دارم
و همچون خدایی می پرستم
حتی اگر تا آخر عمرم، سهم من از عشق تو
تنها خیال شیرینت باشد و بس
تو شاد باش و بخند
حتی اگر دلیل خنده ات ویرانی دل عاشقم باشد
تو شاد باش و بخند
حتی اگر لبخند زیبایت به قیمت مرگ آرزوهای شیرین و دیرینم باشد
تو شاد باش و بخند
حتی اگر دلیل شادی ات، پایان عمر و هستی ام باشد
تو فقط شاد باش و بخند
و من با شادی تو شادترین عاشق روی زمینم
ای تلخ ترین حس شیرین عاشقی.
"ناشناس"
از در درآمدی و من از خود به در شدم
گفتی کز این جهان به جهان دگر شدم
گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود بدیدم و مشتاقتر شدم
او را خود التفات نبودش به صید من
من خویشتن اسیر کمند نظر شدم
"سعدی"
"برگرفته از کانال شعر باران دل"
@baran_e_del
شعر کامل در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...
باد به باد می رسد
دوست داشتنش را آغوش می کند، می چرخد
ابر به ابر می رسد
دوست داشتنش را گریه می کند، می بارد
من به تو می رسم
دوست داشتنم را بوسه می کنم
می چرخم
می بارم.
"محسن حسینخانی"
از کتاب: یورتمه در دشت دلتنگی / نشر مروارید / 1400
غریزه از اولین نسل ها به ارث می رسد
نیاکان من
تمام کوه ها، جنگل ها
تمام راه ها را برای یافتن محبوب شان دویده اند
حالا من به تو می رسم
و قلبم تند می زند.
"محسن حسینخانی"
از کتاب: یورتمه در دشت دلتنگی / نشر مروارید / 1400
دیواری خالی بودم
آمدی
پیراهنت را آویختی بر من
و بخشی از تنهایی ام پوشانده شد
عکست را آویختی بر من
و خاطره ای به دنیا آمد
غمت را
شادی ات را ...
بمان
تا درد نکشد دلم
درد نکشد دیوارِ آویخته از میخ.
"محسن حسینخانی"
از کتاب: یورتمه در دشت دلتنگی / نشر مروارید / 1400