مثل خزه ای سرگردان
سوار بر امواج
گاه گیر کرده به قلاب ماهیگیری
گاه چسبیده به فانوس دریایی بودم
که جزر و مد دریای چشمانت
مرا به ساحل آرامش کشاند
ساحلی بکر و امن
که نامش "آغوش تو" بود.
"امیرحسین علامیان"
تو را دوست داشتم،
چنان که گویی تو
آخرین عزیزان من
بر روی زمینی...
و تو رنجم دادی،
چنان که گویی من
آخرین دشمنان تو
بر روی زمینم...!
"غاده السمان"