کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

ﻣﻦ ﺍﺯ ﺁﻏﺎﺯ نمیﺗﺮﺳﻢ

ﻣﻦ ﺍﺯ ﺁﻏﺎﺯ نمیﺗﺮﺳﻢ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺍﺯ نمیﺗﺮﺳﻢ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺁﻏﺎﺯ ﯾﮏ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺑﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ!
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﮑﺮﺍﺭ نمیﺗﺮﺳﻢ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﻧﮑﺎﺭ نمیﺗﺮﺳﻢ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﮑﺮﺍﺭِ ﺍﻧﮑﺎﺭِ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ!
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﻮﺧﺘﻦ نمیﺗﺮﺳﻢ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﺎﺧﺘﻦ نمیﺗﺮﺳﻢ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﮐﻨﺎﺭِ ﺳﻮﺧﺘﻦِ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ!
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﺎﺧﺘﻦ نمیﺗﺮﺳﻢ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺑﺎﺧﺘﻦ نمیﺗﺮﺳﻢ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﺎﺧﺘﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎﺧﺘﻦِ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ!
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﺣﺴﺎﺱ میﺗﺮﺳﻢ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺁﻏﺎﺯ ﯾﮏ ﭘﺮﻭﺍﺯِ ﺑﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ
ﻭﺍﺳﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺍﻧﮑﺎﺭِ ﺩﻝ ﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ ...!

 

"محمود صانع"


از کتاب: کبوتر با کبوتر باز تنهاست


(Facebook/Sane.mahmoud)

 

+ این شعر به اشتباه به نام فروغ ثبت شده بود. با تشکر از دوست عزیزم (حمید آقا) برای تذکر و اصلاح نام شاعر.

و تشکر از آسمان عزیز برای ارسال این شعر زیبا

می خواهم روی لبانت گل بکارم

دوستت دارم

با اینکه تو خیلی چیزها را نمی بینی

مثل همین گوشواره های ستاره ام

که فقط دو ستاره ی معمولی نیستند

و به تنهایی می توانند تمام جهان را روشن کنند

اگر تو بخواهی

یا همین سبزی دامنم

که از تمام دشت های بهاری

تکه ای با خودش دارد..

 

دوستت دارم

با اینکه تو گاهی می روی

و می گذاری با دردهایم نفس بکشم

با دردهایم برقصم

و گنجشک ها

یکی یکی به حال و روزم گریه کنند

من در دست‌هایت

به دنبال ماهی های کوچک قرمزم می گردم

که برایم نگه داشته بودی

در چشمانت به دنبال آهوها

و روی لبانت هم می خواهم گل بکارم

تا بهار بشود.

 

"فرناز خان احمدی "

مردان دلتنگ، کوه‌های فرو ریخته‌اند

سیاه پوشیده بودی
و دلتنگی‌هایت پیدا نبود
صورتت را پوشانده بودی
که اشک‌هایت پیدا نباشد
کجای کتاب‌های آسمانی نوشته مرد گریه نمی‌کند!؟
مرد دلتنگ نمی‌شود
مردان دلتنگ، کوه‌های فرو ریخته‌اند
عاشقان تاریخی
مردان دلتنگ، اشک نمی‌ریزند
باران‌های سیلابی‌اند


سیاه پوشیده بودی
و لب‌هایت را پوشانده بودی
و چشم‌هایت را پنهان می‌کردی
من اما سپید پوشیده بودم
موهایم را رها کرده بودم
چشم‌هایم تو را جستجو می‌کرد
اندام من تو را سفید خواهد کرد
تنها اگر به آغوشم بازگردی
دست از دل‌تنگی بردار
هیچ غربتی آشناتر از آغوش یک زن نیست.
                                                                             
فاتحه مرشید / شاعر مراکشی
مترجم: بابک شاکر

میان تو و تنهایی

میان تو و تنهایی
تنهایی را انتخاب می کنم
و بدون آنکه بفهمی تماشایت می کنم
گلدان می شوم روی طاقچه،
شب و روز در من نور بریزی

یا تنها پنجره ی اتاق می شوم
هر صبح موهایم را از صورتم کنار بزنی
شب می شوم
در من فکر کنی
به رویاهای دور
به رویاهای نزدیک
یا تنگ پر از شراب
که لبهایت را روی لب هایم بگذاری
من را بنوشی


این روزها مدام
تنهایی را انتخاب می کنم
و بدون آنکه بفهمی
دست هایت را می گیرم ..

"فرناز خان احمدی "

------------------------------------------------------------

 +  زمانی قرار بود چند تا از آهنگ‌های ماندگار استاد افتخاری رو اینجا بزارم به رسم یادگار. فکر کنم سه تاش رو قبلا گذاشتم و این هم چهارمی:


پیشنهاد موزیک:

دانلود آهنگ "دیوار بی کسی" با صدای استاد افتخاری ، 8MB – 128k

به من قول بده

سال‌ها پیش

من و تو خانه‌ای ساختیم

که آجرهایش رنگ گل‌های سوسن بود

فرش زیر پایمان اطلسی‌های بهشت

و خانه‌مان پر از گلدان‌های سبز کوچک

...

سال‌ها پیش

من و تو

در تمام کوچه‌های این شهر

با هم قدم زدیم

تو

بر لب جاری‌ترین رودخانه شهر

مرا بوسیدی

و من

زیر سایه درختان این شهر

غزل غزل عاشقت شدم 

.

سال‌ها پیش

بستری داشتیم

پر از گل‌های یاس

و من برای داشتنت

رو‌به‌روی دنیا ایستادم

تو را فریاد زدم...

.

آه!

چه زود گذشت روزهای شیرین عاشقی

گرچه تو بی‌دلیل

اعتراف کردی که هرگز عاشق نبوده‌ای

و عشق توهمی بیش نبود!

.

حالا

درِ همان خانه به روی من قفل شد!!

...

من دیگر نیستم

اما تو، قول بده

به من قول بده

هر روز به گلدان‌های سبز کنار پنجره سلام کنی

قول بده

مراقب کبوترانی باشی که پشت پنجره لانه می‌سازند

قول بده

هر روز صبح یک لیوان چای گرم بنوشی

قول بده

مهربان باشی با نازبالش‌هایی که خودم دوختم

قول بده

به من قول بده خودت باشی

...

من چمدانم را بستم

و خاطرات عاشقی را در حجم کوچکش جا دادم

و با عشق

با غزل

با شعر

با مهر

با گلدان‌های سبز کنار پنجره

خداحافظی کردم

...

 

"شهره روحبانی"

http://shohrehroohbani.blog.ir/

از دور تو را دوست دارم

از دور تو را دوست دارم

از دور...

بی آنکه عطر تو را حس کنم

بی آنکه در آغوشت بگیرم

بی آنکه صورتت را لمس کنم

تنها

دوست ات دارم.

 

"جمال ثریا"

(ترجمه: سیامک تقی زاده)

 

منبع: http://poets.ir

شعبده باز

عجیب نیست
در آوردن
خرگوش یا کبوتر
از کلاه یک شعبده باز
وقتی تو
از لای موهایت
بهار را
بیرون می آوری!

 

"محسن حسینخانی"

از مجموعه: این عاشقانه های کوچک یک روز بزرگ می شوند

--------------------------------------------------------------

 

دفتر عشق:

ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺼﺎﺣﺒﺖ ﻧﻤﯽ ﺟﻨﮕﻢ!
ﺍﺣﺎﻃﻪ ﺍﺕ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻢ ﺗﺎ ﻣﺎﻝ ﻣﻦ ﺷﻮﯼ!

...
ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺩﮐﺘﺮ ﺍﻧﻮﺷﻪ:

ﻋﺸﻖ ﺗﻤﻠﮏ ﻧﯿﺴﺖ،
ﺗﻌﻠﻖ ﺍﺳﺖ!
ﻭﻟﯽ ﺍﮔﺮ ﺑﯿﺎﯾﯽ ﻭ ﺑﻤﺎﻧﯽ،
ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻣﺎﻧﺪﻥ،
ﺑﺎ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﯽ ﺟﻨﮕﻢ!

"ناشناس"


چقدر بی توام!

به ماه نگاه می کنم

تا در لحظه های تو شریک باشم.
آه که چقدر بی توام !
بگذار قصه را از اینجا شروع کنم
از همین بی تو بودن ها
از همین سایه روشن چشم های ابری ات
که تا به خود می آیم باریده ای و تابیده ای و رفته ای !
بگذار از همین جا شروع کنم
از خودم که شبی مهتابی برای همیشه با آخرین قطار رفت.
همان رهگذر که پشت بخارهای روی پنجره، در شبی برفی گم شد.
گفتم خودم !
راستی تازگی ها او را ندیده ای؟

 

"اسماعیل فیروزی"

 

برگرفته از وبلاگ:

http://tamana-p71.blogfa.com/

سخنی از افلاطون

افلاطون می گوید:
اگر با دلت
چیزی یا کسی را دوست داری
زیاد جدی نگیر
چون ارزشی ندارد
زیرا کار دل دوست داشتن است
همانند چشم، که کارش دیدن است


اما اگر روزی

با عقلت کسی را دوست داشتی
اگر عقلت عاشق شد
بدان که چیزی را تجربه میکنی
که اسمش عشق است ...
اﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﺎ ﻫﻢ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺑﻪ ﻣﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ می دهند
ﻭ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺑﺎ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﯼ ﻣﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺑﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﻧﺶ
ﺁﺩﻣﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭد
ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺶ.

------------------------------------------------------


+ فرمایش جناب افلاطون درست، اما بعضی دوست داشتن‌های قشنگ فقط کار دله. با معیار عقل نمیشه سنجید!


زمستان

زمستان
گرمترین فصل سال است
وقتی درخت ها
لباس هایشان را
در می آورند
و تو
برای اولین بار
دستم را
می گیری.

 

 

"محسن حسینخانی"


از مجموعه: این عاشقانه های کوچک یک روز بزرگ می شوند