کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

من که می توانستم در گندمزارِ تنت ...

من که می توانستم در گندمزارِ تنت پیراهنت باشم،

زل به خیرگی های مانده بر هوا،

سر هم نمی چرخانم.

صحبت از تنهایی نیست؛

یک بار جا ماندن، یک عمر، یک ایستگاه، یک قدم،

دمی حتی دورت می کند.

 

"سید محمد مرکبیان"

------------------------------------------------------------


+ با سلام و تبریک مجدد سال نو به همه خوبان

از پیام‌های محبت آمیز دوستان نازنینم بی نهایت سپاسگذارم. در این سال نو و بهار نو بهترینها را از ایزد منان برای شما خوبان آرزومندم. مانا باشید و بیکران.

باش تا باشم تکیه بر نفسهایت

باز خو می کنم به شب که در آغوشِ من سوزِ بی خوابی و بر شانه هایم بارِ سنگینِ دوریِ توست

آنجا که باشی ، ستاره می روید بر آسمانش

باش تا باشم تکیه بر نفسهایت

هرکجا می روی ، هرکجا می بری ، من با تو باشم

شب ، بی تو طولانی ست

من ، بی تو بی طاقتم

نشانیِ پنجره ام را از ماه بگیر

جاده بیداری ام را نشانه برو ، شاید پلک هایم توانِ عبورِ دوباره انتظار را داشته باشند

تو نیایی ، تو را نیابم ، ناگه یک شب به دوش می برم رنجم را

خلوتِ اجباریِ امشب به هوای نگاهت نرسید

رؤیا هنوز خیابانِ شهر دودل است . کسی می آید ، کسی می رود

این نامه نیست ، بی خوابی های شبانه است که می بارد بر ابرهای سپیدِ دفترم

نامه هم بخوانی اش ، نامِ توست تا بی نهایت بر برگ هایش

نگاه ! من درخت می شوم ، تو رؤیای پروازم

می دانی ، ما به رفتن عادت کرده ایم

چرا کسی را نمی یابم دستی را اهلی کند و بماند

بگذریم ، بگذار باز ، بازگردیم به دلهای خودمان

در قلبِ ذره ذره ایمانم هزاران هزار وعده دیدارِ توست

زمزمه کنان ؛ او می آید ، می آید تا زمستان را دور بزند و دستهایت را بهاری دوباره ببخشد

تو می آیی ، می آیی تا دستهایم را بهاری دوباره ببخشی.

 

"سید محمد مرکبیان"

-----------------------------------------------------------------------

 

+ روز آخر کاریمون هست و مسافرت عید رو هم پیش رو داریم. مشخص نیست که روزهای آینده به نت دسترسی داشته باشم یا نه!

پیشاپیش سال نو رو تبریک میگم و بهترینها رو برای شما دوستان نازنینم آروز دارم.

مانا باشید و بیکران

 

+ و این هم هدیه نوروزی من به شما: یک بک گراند زیبای بهاری



دانلود این تصویر در سایز 1200x900 ، 330kb

خانه را از دوش عشق برداشتم

خانه را از دوش عشق برداشتم ،

عکس را از قاب ،

یاد را از تخت

و قلبم را از کنار آینه ات .

دوستی ، چمدانی شد برای من

تا قشنگیِ زندگی برای تو بماند ...

 

"سید محمد مرکبیان"

همه ی این ها برای توست

همه ی این ها برای توست

تا لبخندی بزنی
و من
آرام بگیرم

ساز دست هایم را کوک کرده ام
تو را می شناسند
مگر می شود
خاطره باشد و تو نباشی .. ؟

کافی ست
نه با چشم
با دل ات
من را بخوانی.

"سید محمد مرکبیان"

---------------------------------------------------------------


دفتر عشق:

من از اوج سکوت تو بیم دارم. از آن لحظه های خیس گرم و خاکستری. من از زیباترین پیش آمد این روزها که ماندن است بیم دارم. مرا در بر بگیر و فریاد بزن. صحنه های تاریک ذهنم به هوش سیاه و مصنوعی من لبخند می زند. آن هنگامه ی تاریک و گرم چه آسان و چه آسوده می لغزی در تنم و صدای آه بلندی که می گوید وقت تنگ است و فریادت در آن عصر خاکستری، زمزمه وار در گوشم می چرخد هنوز.

"منبع: نت"


تو هرگز به آغوش من باز نمی گردی

نه

نباید تو را به انزوای اتاق

به رنج ِ شعر

به فصل سردِ سینه ام بخوانم...

تو یکبار برای همیشه

به مُهره سیاهِ نگاهت

تمامِ مُهره های حواسِ من را بُردی...

 

نه

تو را نباید بخوانم

نباید...

تو هرگز به آغوش من باز نمی گردی

این سطر اول همه شعرهایی ست که نانوشته می مانند.

 

"سید محمد مرکبیان"

------------------------------------------------------

 



برگرفته از وبسایت شاعر:

مینیمال‌هایی برای زندگی

http://mohamad.persianblog.ir

---------------------------------------------------------


دفتر عشق:

آبی یعنی آرامش...

کاش سقف خانه‌ی کوچکمان آبی بود..

اگر بود.. انتظار رنگ دیگری داشت:... رنگ آرامش.

منبع: پیرو