دوستت دارم
اما نمىتوانى مرا در بند کنى
همچنان که آبشار نتوانست
همچنان که دریاچه و ابر نتوانستند
و بند آب نتوانست
پس مرا دوست بدار
آنچنان که هستم
و در به بند کشیدن روح و نگاه من
مکوش!
مرا بپذیر آنچنان که هستم .
"غاده السمان"
از مجموعه شعر: در بند کردن رنگین کمان/
شعر دفتر عشق که زیر شعر اصلی نوشته اید از نیکی فیروزکوهی 5است
سلام به شما دوست خوش ذوق
دنبال اشعار غاده السمان تو گوگل میگشتم که اومدم اینجا و بقیه مطالبتون رو مطالعه کردم
جدی میگم واقعا خوش وقت شدم
مترسک نشین من نشستم ، همون ایستاده بهتره
سلام نام مقدس اوست...سلام بر شما
اومدم ببینم شعر جدید چی داری غافلگیر شدم
محشـــــــــــــــــره
کاش من ادبیات میخوندم
سلام
بهت تبریک میگم : 1)متولد اسفندی 2)وبلاگ خوبی داری
بهم سر بزنی خوشحالم میکنی. برقرار و سبز باشی
هنگامی که تو را به یاد میآورم
و از تو مینویسم
قلم در دستام شاخه گلی سرخ میشود
نامات را که مینویسم
ورقهای زیر دستام غافلگیرم میکنند
آب دریا از آن میجوشد
و مرغان سپید بال بر فراز آن پرواز میکنند
هنگامی که از تو مینویسم مداد پاک کنام آتش میگیرد
پیاپی باران بر میزم میبارد
و بر سبدِ کاغذهای دور ریختهام
همه گذشته ها را فراموش میکنم
تمام خاطراتم را دور میریزم ..
بجز صندلی راحتی ات را ..
میترسم وقتی که بر میگردی ..
خسته باشی .
گریه نمی کنم گمانم چیزی رفته در چشمم خاطر ه های توست [گل]
مَست از تــــو
مـے رَقـصـم تـا سَرگیــجــہ
تـا تـار شـدن اتـاق
تـا سیـاه تـر شـدن چَـشـمـم
تـا نَـبـیـنـم
نـبـودن بـے دَلـیـلـت را . . .
مرا دربند بکش
آنچنان که مهره ی تسبیح را
آنچنان که در قفس پرنده را
آنچنان که دربند اسیر را
مرا دربند بکش
دربند سینه ات ونگذار هیچوقت آزاد شوم
اما روحم را آزاد بگذار
تا در دورترین نقطه ی دنیا
با تو باشد .
@ نگان @
وبلاگت خیلی خوشگله فقط نوشته های ابیشو به زور میشه خوند