در آینده ای نه چندان دور
زندگی نکرده باشم و
تو گریه هایم را بغل نکرده باشی
نه انتظار کشیده باشی
در انتهای جهانی گرد
جنون تلخ جهان مرا
گمم نکرده ای که پیدایم نکرده باشی
نه سایه نه سکوت نه ساعت
نه صندلی خالی و فنجان نشسته ای
نه پایه های سست و شکسته ای
نه چشمانت را بسته باشی و
مرا به یاد آورده باشی
نه نبضم را از پایه های میز تکانده باشی
دستم را گرفته باشی
بیرون زده باشیم از شعر
شب
بوق ممتد باران
خنده الو صدا
نباخته ای که نبرده باشی
نه خیابانی که با من قدم زده باشی
نه کافه ای که روبرویم نشسته باشی
نه غروبی
نه بارانی
نبوده ای که نباشی
نرفته ای که نیامده باشی
"روجا چمنکار"
برو هر جای این دنیا که میخوای
تو اینجایی توی قلبم تو خونم
کنارت رو زمین جایی ندارم
هوادارت که میتونم بمونم
من این دیوونگی رو دوست دارم
همین که عشق تو عین عذابه
جنون بالاتر از اینکه یکی هست
که هر شب با لباس تو بخوابه
جنون بالاتر از اینکه یکی هست
که هر جایی تو میبازی ببازه
تو رو یک روز دیده که یه جایی
ازت یک عمر اسطوره بسازه
برو هر جای این دنیا که میخوای
تو اینجایی توی قلبم تو خونم
کنارت رو زمین جایی ندارم
هوادارت که میتونم بمونم
چه حالی میشی از اینکه دنیا
تمام سال پای تو بشینن
از اینکه لحظهی گل کردنت رو
شبی صد بار آهسته ببینن
چه حالی میشی از اینکه یه روزی
یه دنیا در کنارت زیرُ رو شن
از اینکه مردم یک شهر هر روز
همون رنگی که میپوشی بپوشن
برو هرجای این دنیا که میخوای
تو اینجایی توی قلبم تو خونم
کنارت رو زمین جایی ندارم
هوادارت همیشه میمونم
روزبه بمانی
آفرین بر این رجا چمنکار فکر کنم توحال خودم بودم بیست باری خووندم خیلی قشنگ بود
خیالت راحت...!
قول داده اَم...
گاهـــﮯ
هَر اَز گاهـــﮯ
فانـــوس یادَت را
میاטּ ایـטּ کوچه ها بـﮯ چراغ و بـﮯ چلچلـﮧ، روشَـטּ کنَم
خیالـت راحـَــت! مَـטּ هَماטּ منـــَــم؛
هَنوز هَم دَر این شَبهاے بـﮯ خواب و بـﮯ خاطـــِره
میاטּ این کوچـﮧهاے تاریک پَرسـﮧ میزَنـَم
اَما بـﮧ هیچ سِتارهے دیگـَرے سَلام نَخواهــَـم کَرد...
خیالَت راحَت!!!