کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

دست های تو کجاست؟

وقتی هستی
دست های من
مهریه ی تن توست.

وقتی نیستی
دلم می خواهد دست هام را
از زندگی ام کنار بگذارم

وقتی هستی
دست های من
به اندامت چه می آید

وقتی نیستی
این دست های از تو بی خبر
گیاهی مرده است
که خواب آن را برده است
حالا
دست های تو کجاست
که از آن سراغ تنم را بگیرم ؟


"عباس معروفی"

نظرات 2 + ارسال نظر
احمد چهارشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:27 ق.ظ http://www.negahivayadi.blogfa.com/

وقتی هستی
همه‌ی هستی‌ام را
با لبم
می‌گذارم روی شانه‌هات.

وقتی هستی
نگاهم تاب نمی‌آورد
مثل رنگ
روی تنت شُره می‌کنم.

وقتی هستی
هیچ چیز کم نیست
خدا هم هست آن بیرون
جای پاش هم هست بر برف
چقدر رقصیده بود آن شب!


عباس معروفی

احمد چهارشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:23 ق.ظ http://www.negahivayadi.blogfa.com/

راه

غربت من
شده نبودن تو.
همه چیز را مثل موهات
به باد بسپار
دلت را به من.
یادت نرود مال منی!
این رنگ‌های نو به نو
این جنگ‌های ویرانگر
این سنگ‌های مرگ و زندگی
همه
حواس آدم را پرت می‌کنند
از اسب.
می‌ترسم
نگاهت
حواس مرا پرت کند
می‌ترسم
یادم برود مال منی
در آغوشت بگویم
کی می‌آیی؟
بپرسی
کجا؟
و من بگویم با اسب.


عباس معروفی

فوق العاده زیباست

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد