حالا که دیگر دستم به آغوشت نمی رسد
و بوسیدنت موکول شده
به تمامی روزهای نیامده..
حالا که هر چه دریا و اقیانوس را
از نقشه جهان پاک کردی
مبادا غرق شوم در رویایت
باید اسمم را
در کتاب گینس ثبت کنم
تا همه بدانند
- زنی
با سنگین ترین بار دلتنگی
روی شانه هایش -
تو را دوست میداشت
میبینی
عشق همیشه
جاودانگی می آورد
-------------------------------------------------------------------
دفتر عشق:
مثل گنجشکها دوست دارمت...
مثل گنجشک هایی
که میدانند پای کدام پنجره ای ،
نزدیک کدام درخت...
مثل گنجشک ها بغض میکنم وقتی پنجره را می بندی
میمانم پشت شیشه ، زیر برف و یخ میزنم از شب!
من گنجشکم!
مثل گنجشک ها دوست دارمت....
دانه بریزی
یا نریزی...
منبع: وبلاگ از شراب تا سراب
http://perkas.blogfa.com
حالا که آمده ای
" عی دست و دلم را نلرزان و هی دلواپسم نکن "
من از این چمدان می ترسم.