ای صمیمی، ای دوست
گاه و بیگاه لب پنجره خاطره ام می آیی
دیدنت... حتی از دور
آب بر آتش دل می پاشد
آنقدر تشنه دیدار تو ام
که به یک جرعه نگاه تو قناعت دارم
دل من لک زده است
گرمی دست تو را محتاجم
و دل من... به نگاهی از دور
طفلکی می سازد
ای قدیمی، ای خوب
تو مرا یاد کنی یا نکنی، من به یادت هستم
من، صمیمانه به یادت هستم
آرزویم همه سر سبزی توست
دایم از خنده لبانت لبریز
دامنت پرگل باد.
"مرتضی کیوان هاشمی"
---------------------------------------------------
پی نوشت 28 آبان 1392:
این شعر نه از سهراب است و نه از حمید مصدق! شاعر این شعر زیبا آقای «مرتضی کیوان هاشمی» هستند.
آقای هاشمی اهل نیشابور بوده و کتاب «ترکه و تبر» آخرین تالیف ایشان است.
صفحه شاعر در سایت کلوب
سلام شعر زیبایی بود خیلی البته که معلومه از سهراب نیست چون سبک سهراب متفاوت هست نیما هم فرق داره امیدوارم ایشون هم موفق باشن
عاااااااااااااااااااااااالی
سلام.
توذهنم شعر ای صمیمی ای دوست ومیخوندم،رسیدم یک جاییکه که هرچی فکرکردم یادم نیومدچی بوده.
گوگلش کردم اتفاقی وبلاگ شمارودیدم.
خیلی عالیه.دست گلتون درد نکنه.
درود و سپاس بیکران
خوشحالم که بالاخره یه وبلاگی پیدا شد و این شعر رو به نام شاعر اصلی اش آورده. این شعر در صفحه 135 کتاب ترکه و تبر چاپ شده است. مانا باشید.
درود بر شما
:
:قلبگل::قلبراضی:
:
سلام از شعرهای فروغ ومهدی سهیلی هم بنویسد وب جالب هست ممنون بهم سر بزنید خوشحال میشم/.
من این شعرو تو کتاب " گزیده اشعار حمید مصدق " خونده بودم!
گفته بودم قبلا که دیگه هر وقت شعر خوبی می خونم یاد وبلاگ تو می افتم،
امشب داشتم وبلاگت رو می خوندم، صفحه های دیگه شو. غرق شعر بودم. یه شعر خیلی نظرمو گرفت. یهو به خودم گفتم برم اینو برای نیما بنویسم!!!
حواسم نبود همینجام!
زیباست
دلم یک غریبه می خواهد بیاید بنشیند فقط سکوت کند
و من هـی حرف بزنم و بزنم و بزنم
تا کمی کم شود این همه بار . . .
بعد بلند شود و برود نه نصیحتی نه . . .
ولی بنظر من نمیتونه باشه آخه با هیکدوم ز شعرهای سهراب هم جنس و ریشه نیست ، ولی شعر بااحساسیه +