من هنوز
هم فکر میکنم
جنگی در کار نیست!
و دستهایِ تو جز برایِ نوازش از جیبهایت
بیرون نمیآیند!
وقتی دشمنت خانهزاد باشد
چگونه میتوانی
به چیزی جز جنگهایِ داخلی فکر کنی؟
چشمهایت را ببند
و به تصرف دستهایی فکر کن
که در جبههی بیپناهیشان
سنگر گرفته اند...
"نسترن وثوقی"
برگرفته از وبلاگ شاعر
به خیابان برو
دستِ یکی از این آدمهای سیاه و سفید را بگیر
و میهمانش کن به یک تانگو ی خیابانی
گورِ پدرِ عشقهای باکره
گورِ پدرِ روزهای رنگی
گورِ پدرِ انتظار
گورِ پدرِ تنهایی
صداقت تا چه حد ؟؟؟؟؟؟؟
نیکی فیروزکوهی
آدم ها می گذرند
آدم ها از چشم هایم می گذرند
و سایه ی یکایکشان
بر اعماق قلبم می افتد
مگر می شود
از این همه آدم
یکی تو نباشی
لابد من نمی شناسمت
وگرنه بعضی از این چشم ها
این گونه که می درخشند
می توانند چشم های تو باشند
رسول یونان