تمام شعرهای جهان،
لب های قرمز زنان را سروده اند...
راستش را بخواهی
امروز، پیراهن قرمز یقه هفتی خریده ام
کارناوال جنگ براه خواهد افتاد!
و من،
می یابم ات.
"لیلا رنجبران"
(از دفتر این شعرها مجوز انتشار ندارند)
برگرفته از وبلاگ شاعر:
http://birdperfume.persianblog.ir/
بااجازه من این شعر خانوم رنجبران راکپی می کنم
عالیست
هر دو
خواهش می کنم آقای حسینخانی عزیز.
ممنون از نیما و دوست جان
سلام
همه چی عالی
شعرهایی که میذارید خیلی به دل میشینه
من هرروز میام اینجا شعر میخونم و لذت میبرم
خواستم تشکر کنم
ممنون
موفق باشید
اونوقت این تبار گندم زارهای طلایی کجاست؟؟؟
سلام.وبلاگ زیبایی دارید.
ممنون میشم به وبلاگ منم سر بزنید.
من وبلاگتون رو با افتخار لینک میکنم.
چه جالب نیما...من اصلا اینطوری نگاش نکرده بودم. درک من از بخش اول شعر ( سرودن لب های قرمز ) بوسیدن بود که یک اتفاق ارگانیک هست و پرش شاعر از این اتفاق و گفتن از شیئی غیر ارگانیک ( لباس قرمز رنگ ) کاملا متوقفم کرد.
بله اینطوریاس
شعر آقای حسینخانی هم قشنگه. خصوصا با تایید شما من دیگه بیشتر تر هم دوسش دارم. میزارم وبلاگ انشاا...
سلام نیما جان
شعر خانم رنجبران بد نیست. در واقع میتونست بهتر باشه. با وسط های شعر نمیتونم ارتباط بگیرم.
اما شعر آقای حسینخانی...عاااالیه.
ممنون
اتفاقا من با وسط شعر بهتر ارتباط برقرار کردم.
بنظرم شاعر با پوشیدن پیراهن یقه هفت به رنگ قرمز میخواد توجه معشوق رو از لب ها به نقطه ی دیگری معطوف کنه که به مراتب برانگیختگی بیشتری دارد.
بنظرم این شعر میتونست پایان بهتری داشته باشه. البته شاید شاعربا این پایان قصدش این بود که جنبه اروتیک شعر رو بیش از این پر رنگ نکنه.
خیلی بد بود ، راخت میشه گفت چرند بود
اوهوم
سلام!!ممنونم از وبلاگ خوبتون!!همراه باشما هستم
لطف شما مستدام
لب های تو
روزهای قرمز تقویم منند!
برای بوسیدنشان
باید همه چیز را
تعطیل کرد!
محسن حسینخانی
نظرت در مورد این شعر چیه دوست جان؟