منم آن شکسته سازی
که توأم نمی نوازی
چه فغان کنم ز دستی
که گسسته تار ما را
"سیمین بهبهانی"
(شعر کامل در ادامه مطلب)
متن کامل شعر:
ز چه جوهر آفریدی، دل داغدار مارا؟
که هزار لاله پوشد، پس از این مزار ما را
تن ماچرا بسوزی که تو خود این گناه کردی
تو که بوسه گاه کردی لب پرشرار ما را
چه کنم جز این که گویم «بنِگر به لطف بنْگر
دل گرمسوز ما را، رخ شرمسار ما را»؟
ز سرشک نم فشاندم، به بنفشه زار ِ دوری
که ز بوته ها بچینی، گل انتظار ما را
چو نسیم ِ آشنایی، ز کدام سو وزیدی؟
تو که بی قرار کردی، همه لاله زار ما را
منم آن شکسته سازی، که توأم نمی نوازی
چه فغان کنم ز دستی، که گسسته تار ما را
ز کویر ِ جان سیمین، نه گل و نه سبزه روید
دل رنگ و بو پسندت، چه کند بهار ما را؟
"سیمین بهبهانی"
---------------------------------------------
پ.ن:
((چه فغان کنم ز دستی، که گسسته تار ما را))
این مصرع را غالبا بدین گونه نوشته اند:
((که فغان کنم ز دستی، که گسسته تار ما را))
که بنظرم با "چه" صحیح می باشد.
زیبابود
"که فغان کنم ز دستی" یعنی اگر این ساز شکسته را بنوازی از دست تو گله می کند