کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

این عشق نه شایسته ی افسانه شدن بود - فاضل نظری

تا در سر من نشئه ی دیوانه شدن بود
هر روزِ من از خانه به میخانه شدن بود

یا سرخی سیبِ تو از آن جاذبه افتاد؟
یا در سر من پرسش فرزانه شدن بود

یک بار نهان از همگان دل به تو بستیم
این عشق نه شایسته ی افسانه شدن بود

ای کلبه ی متروک فرو ریخته بر خویش
ویرانه شدن چاره ی بیگانه شدن بود؟!

مگذار از ابریشم من حلّه ببافند
در پیله ی من حسرت پروانه شدن بود.

 

"فاضل نظری"


نظرات 2 + ارسال نظر
گلزاری سه‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1400 ساعت 01:26 ب.ظ

یک شهر از اشارتِ دستت شفا گرفت

باید که دستهای تو را از طلا گرفت !

دستِ فرشته های خدا را گرفته است

دستی که درلطافتِ دستِ تو جاگرفت

هم می توان نشانِ خدا را ز تو شنید

هم می شود سراغِ تورا از خداگرفت

نوری که ازسخاوتِ دستِ تو می وزید

کم کم تمامِ هستی ما را فراگرفت

دستانِ من دوساقه ی فرتوت وخشک بود

امّا به دستهای تو پیوست و پا گرفت

ای آخرین بهانه ی بودن به من بگو

آن بیکران که بودکه دستِ مرا گرفت؟!

ابری وزید و فاصله افتاد بینِ ما

یک شهر از ندیدنِ رویت عزا گرفت..‌!

#دکتر_یدالله_گودرزی #شاعران_معاصر

Z دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1400 ساعت 03:46 ب.ظ

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد