کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

من از فریب واژها خسته ام

می توانم با واژه ی خوشبختم

تمام اشکهایم را مخفی کنم

می توانم با لبخندی بگویم:

آری، آسمان به وسعت صداقت های سوخته زیباست

و چشمه های خشکیده ی پاکی هنوز هم جاری ست.

آری، می توانم بار دیگر دور واژهای بارانی ام را خط بکشم

و خودم، وجودم را زیر هزاران واژه فریب دهم

آری می توانم، می توانم...

ولی میدانی، من از فریب واژها خسته ام!

من اگر اینجا شاد باشم و چتر بارانی ام را از نگاهم دور کنم

دیگر واژها با من بیگانه می شوند

آن وقت دیگر من تنهاترین نیستم

من خسته ترین می شوم

که با هر بار نفس کشیدن آرزوی پرواز دارم به یک آسمان دیگر.

هیچ مهم نیست اگر نباشم، هیچ مهم نیست اگر پرشکسته پرواز کنم

هیچ مهم نیست که قانون تلخ هستی باز ستوهای وجودم را در برابر هیچ بلرزاند

هیچ مهم نیست...

بقول نادر ابراهیمی:

اگر پرنده را در قفس بیندازی مثل این است که پرنده را قاب گرفته باشی

و پرنده ای که قاب گرفته ای فقط تصور باطلی از پرنده است!

"ناشناس"

 -----------------------------

پ.ن: این متن فکر کنم برای حدود 10-12 سال پیش باشه که امروز اتفاقی توی آرشیوم پیداش کردم. به زبان محاوره نوشته شده بود که به زبان ادبی ویرایش کردم. نمی دونم یادگاری از یک دوست هست که برام ارسال کرده بود یا برداشتی از اینترنت آن موقع. ولی الان که سرچ کردم هیچ ردی ازش در گوگل نبود! اما هرچه که هست غم قشنگی داره.

نظرات 2 + ارسال نظر
نجوا جمعه 29 دی‌ماه سال 1402 ساعت 09:18 ب.ظ

درود بر شما ،متن بسیار زیباو دلنشینی بود .

Elka پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1402 ساعت 05:59 ب.ظ

خیلی زیباست

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد