کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

زین پس آن چشم ندارم - اوحدی مراغه ای

زین پس آن چشم ندارم که مرا خواب آید

مگر آن شب که در آغوش و کنارم باشی

"اوحدی مراغه ای"

متن کامل شعر در ادامه مطلب

  

حال دل پیش تو گفتم، که تو یارم باشی

نه بدان تا تو به آشفتن کارم باشی

 

من که سوزنده چو شمعم خود ازین غصه تو نیز

چه ضرورت که فروزندهٔ نارم باشی؟

 

زین پس آن چشم ندارم که مرا خواب آید

مگر آن شب که در آغوش و کنارم باشی

 

همچو بلبل همه از دست تو فریاد کنم

تا تو، ای دستهٔ گل، باغ و بهارم باشی

 

با که آرام کنم؟ یا چه قرارم باشد؟

که تو سرمایهٔ آرام و قرارم باشی

 

نکنم یاد بهشت و غم دوزخ نخورم

گر تو فردا حکم روزشمارم باشی

 

مگر آن روز به نخجیر سگانت نگرم

کان سرپنجه ندارم که شکارم باشی

 

اوحدی، از گل روی تو مراد من چیست؟

گفت: شرطست که هم صحبت خارم باشی

 

با چنان گل چه غم از خار؟ که بر هم نزنم

دیده از تیر و تبر، گر تو حصارم باشی.

 

"اوحدی مراغه ای"

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد