در بیداری خواب دیدم
آمده ای
می خندی
مهربانی ات نور می پاشد
به دل تاریک و خسته ی من ...
تو را که آسمان
استعاره ای از پشت پلک های توست
چه نیازی ست
به کبوتر بال و پر شکسته ای چون من ...
"دنیا غلامی"
این بار که از زیر داربست انگور و ماه
برمی گردی
دستمالی بیاور
هیچ می دانستی
مهربانی ام دارد خاک می خورد؟
یا هیچ می دانستی
دوستت که دارم
زیباتری؟
"مهدیه لطیفی"
----------------------------------------------------
دفتر عشق:
خواب هایم بوی
تن تو را می دهد!
نکند
آن دورتر ها
نیمه شب
در آغوشم
میگیری؟!
"لورکا"