رنج تو بر
جان ما بادا مبادا بر تنت
تا بوَد آن رنج همچون عقلِ جانآرای ما
"مولانا"
جانا به
غریبستان چندین به چه میمانی
بازآ تو
از این غربت تا چند پریشانی
صد نامه
فرستادم صد راه نشان دادم
یا راه
نمیدانی یا نامه نمیخوانی
"مولانا"
متن کامل شعر در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...من جسم و جان ندانم من این و آن ندانم
من در جهان ندانم جز چشم پرخمارش
"مولانا"
متن کامل شعر در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...
شب ز نور ماه روی خویش را بیند سپید
من شبم تو ماه من بر آسمان بی من مرو
"مولانا"
آزمودم دل خود را به هزاران شیوه
هیچ چیزش به جز از وصل تو خشنود نکرد
"مولانا"
شعر کامل در ادامه مطلب