کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

زیبا

 زیبا

زیبا هوای حوصله ابری است
چشمی از عشق ببخشایم
تا رود آفتاب بشوید
دلتنگی مرا

زیبا
هنوز عشق
در حول و حوش چشم تو می چرخد
از من مگیر چشم
دست مرا بگیر و کوچه های محبت را
با من بگرد
یادم بده چگونه بخوانم
تا عشق در تمامی دل ها معنا شود
یادم بده چگونه نگاهت کنم که تردی بالایت
در تندباد عشق نلرزد

زیبا
آنگونه عاشقم که حرمت مجنون را
احساس می کنم
آنگونه عاشقم که نیستان را
یکجا هوای زمزمه دارم
آنگونه عاشقم که هر نفسم شعر است

زیبا
چشم تو شعر
چشم تو شاعر است
من دزد شعرهای چشم تو هستم

زیبا
کنار حوصله ام بنشین
بنشین مرا به شط غزل بنشان
بنشان مرا به منظره ی عشق
بنشان مرا به منظره ی باران
بنشان مرا به منظره ی رویش
من سبز می شوم

زیبا
ستاره های کلامت را
در لحظه های ساکت عاشق
بر من ببار
بر من ببار تا که برویم بهاروار
چشم از تو بود و عشق
بچرخانم
بر حول این مدار

زیبا
زیبا تمام حرف دلم این است
من عشق را به نام تو آغاز کرده ام
در هر کجای عشق که هستی
آغاز کن مرا

"محمدرضا عبدالملکیان"

--------------------------------------------------------------


محمدرضا عبدالملکیان ماجرای دکلمه ی اشعارش توسط خسرو شکیبایی را چنین نقل می کند:

« پائیز بود، پائیز ۷۴، آن اتاقک کوچک ۲-۳ متری در پاگرد طبقه ی دوم خانه ی واقع در خیابان ۱۴ امیرآباد، دکتر بود، خسرو بود و من بودم، شب های بیداری تا آن سوی نیمه شب، تا یکی دو گام مانده به سپیده دمان و شاید تا خود سپیده دمان. حدود ۲ ماه و چند شب در هفته. «مهربانی» باید متولد می شد. مرهمی بر زخم سال های جنگ و پس از جنگ. فکر اولیه از دکتر بود. دکتر دارینوش، انتخاب هم کرده بود، هم مرا ، هم خسرو را و متقاعد کرده بود هردو را. شعرها را وسط گذاشته بودم، هرچه داشتم. دو هفته ای طول کشید. دکتر انتخاب کرده بود، همه ی انتخاب ها پسند من هم بود، جز یک شعر، که سال ها پیش سروده بودم و اینک به سبب مجموعه شرایط از هوایش فاصله گرفته بودم، نمی خواستم. اما دکتر اصرار داشت، این اصرار و انکار، به داوری خسرو رسید، در یکی از همان شب ها، در همان اتاقک پاگرد خانه ی خیابان ۱۴ امیر آباد، خسرو سر در سکوت، برای خودش خواند. سپس سر برداشت، با همان لبخند دلنشین، نگاهی به دکتر و نگاهی به من، این بار با صدای بلند خواند:

زیبا

زیبا هوای حوصله ابری است

... »

(منبع: وبسایت رسمی محمدرضا عبدالملکیان)

------------------------------------------------------


دانلود دکلمه شعر "زیبا" با صدای زنده یاد خسرو شکیبایی


+ پیشنهاد میکنم که حتما دانلود کنید. بسیار زیباست!

نظرات 18 + ارسال نظر
Ziba دوشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1400 ساعت 03:12 ق.ظ

زیبا هستم

توحید رحیم زاده سه‌شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1397 ساعت 03:46 ب.ظ

ماورای زیبایی

ناشناس پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 09:24 ب.ظ

بله ، چند وقت پیش این شعر زیبا رو با صدای زیبای مرحوم استاد شکیبایی گوش کردم ، بعدا توی سایت شما با شاعر اون آشنا شدم .
به این علت گفتم دوست گرامی .

ناشناس سه‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 02:44 ق.ظ

بسیار زیباست این شعر ! (اما نمیدانم چرا خود شاعر آن را دوست ندارد؟! )
من که با این شعر اندکی از غبار زمین فاصله گرفتم .
خیلی دوست داشتم بدونم شاعر این شعر کیه!
ممنون بابت مطلبتون !

شاعر این شعرکه پاش نوشته شده . اقای عبدالملکیان هستن!

صبح صادق یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 07:49 ب.ظ

خدا رحمت کنه استاد خسرو شکیبایی رو

لیلی یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1395 ساعت 03:00 ب.ظ

عاشقشم

وحید شنبه 8 آبان‌ماه سال 1395 ساعت 02:09 ب.ظ

زندگی،بازی شطرنجی است

که تمامش دو کلام کوتاست:

((کیش و مات))

تا کجا می شود از ((کیش))گریخت!؟

محمدرضا عبدالملکیان

محسن چهارشنبه 5 آبان‌ماه سال 1395 ساعت 10:42 ق.ظ

این شعر زیبای زیبا، آن خیابان 14 امیر آباد، آن همه خاطرات، آن همه عشق پاک و خالص، آن صدای فرازمینی خسرو، خدای من در آن اتاقک کوچک بی شک روح تو جریان داشت...
چقدر با خواندن این شعر و شنیدن صدای استاد خسرو دلم برای پاکیه احساسات جوانیم تنگ میشود، برای خسرو تنگ میشود، برای تمام کسانی که به من احساس پاک عشق میدادند....
زیبا
آنگونه عاشقم که حرمت مجنون را
احساس می کنم...

منا مولاپناه شنبه 12 دی‌ماه سال 1394 ساعت 04:40 ب.ظ http://asheghanehaye-halghaviz.persianblog.ir/

با هرچه عشق نام تو را می توان نوشت.
با هرچه رود راه تو را می توان سرود.
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را با دستهای روشن تو می توان گشود.
(محمدرضا عبدالملکیان)

احمد شنبه 1 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 03:07 ق.ظ

شعر استاد و صدای بی نظیر استاد فوق العاده است

ح.ع.کوثری.ل/ تینار دوشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 12:22 ق.ظ http://www.mishka1350.blogfa.com

سلام ...
از آشنایی با شما خوشوقت و خوشبختم...
شما و همه ی دوستداران ادب فارسی را به وبم دعوت می کنم.
وقت اگر شد سری بزن به وبم/ نظری هم برای ما ...

محمدرضا جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 06:51 ب.ظ

من قبلا گوش کرده بودم،تونستم از اینجا دانلود کنم.
آقا عالی عالی عالی.هر چی بگم کم گفتم...
ممنون...

دخترشهریورماه یکشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:50 ق.ظ http://dokhtaresharivarmah.mihanblog.com/

عالی بود ... ممنونم

miss H شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 08:07 ب.ظ http://khakestariii.blogsky.com

دکلمش فوق العاده بود...

باغ سبز شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 05:37 ب.ظ http://cascade31.blogfa.com/

ممنون. زیبا بود و مناسب حال و هوایم
سپاس از شما

احمد شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 05:32 ب.ظ http://www.negahivayadi.blogfa.com/

رو‌به‌روی من فقط تو بوده‌ای
از همان نگاه اولین
از همان زمان که آفتاب
با تو آفتاب شد
از همان زمان که کوه استوار
آب شد
از همان زمان که جستجوی عاشقانه مرا
نگاه تو جواب شد

محمد رضا عبدالملکیان

واقعا شنیدن این شعر با صدای زنده یاد شکیبایی چه لذتی داره مرسی نیما جان

مهسا شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 02:35 ب.ظ

عالی بود آقا نیما..

مهسا شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 02:34 ب.ظ

تا خبردار ز سرّ لب جانان شده‌ایم
خبر این است که سر تا به قدم جان شده‌ایم

تا به یاد لب او جام لبالب زده‌ایم
واقف از خاصیت چشمه‌ی حیوان شده‌ایم !

جام‌جم گر طلبی مجلس ما را دریاب
کز گدایی در میکده سلطان شده‌ایم !

همه اسباب پریشانی ما جمع آمد
تا ز مجموعه‌ی آن زلف پریشان شده‌ایم

زلف کافر به رُخش راهنمون شد ما را
از ره کفر به سر منزل ایمان شده‌ایم !

با سر زلف شکن در شکن‌اش عهد مبند
که بدین واسطه ما بی سر و سامان شده‌ایم

همه از حیرت ما واله و حیرت زده‌اند
بس که در صورت زیبای تو حیران شده‌ایم !

تو همان چشمه‌ی خورشیدی و ما خفاشیم
که ز پیدایی انوار تو پنهان شده‌ایم ...
فروغی بسطامی

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد