کنون پرنده ی تو ــ آن فسرده در پاییز ــ
به معجز تو بهارین شده است و شورانگیز
چنان به دام عزیز تو بسته است دلم
که خود نه پای گریزش بود نه میل گریز
"حسین منزوی"
متن کامل شعر در ادامه مطلب
-------------------------------------------------------------
ادامه مطلب ...
شب است و ره گم کرده ام، در کولاک زمستانی
مرا به خود دلالت کن ،ای خانه ی چراغانی!
مرا ببین کز خستگی، وز شکوه شکستگی
آینه ای گرفته ام، پیش رویت از پیشانی
"حسین منزوی"
متن کامل شعر در ادامه مطلب
------------------------------------------------
ادامه مطلب ...
اگر هنوز من آواز آخرین توام
بخوان مرا و مخوان جز مرا
که می میرم.
"حسین منزوی"
متن کامل شعر در ادامه مطلب
---------------------------------------
ادامه مطلب ...